شهادت  امام على (عليه السلام )

 شکافته شدن فرق عدالت در محراب عبادت و فرا رسیدن ایام سوگواری و شهادت آن امام همام را به ساحت مقدس امام زمان(عج)و تمامی دوستداران آن حضرت تسلیت عرض مینماییم.

شهادت  امام على (عليه السلام )

تهدمت و الله اركان الهدى و انطمست اعلام التقى و انفصمت العروة الوثقى قتل ابن عم المصطفى ...

(نداى آسمانى)

على عليه السلام پس از خاتمه جنگ نهروان و بازگشت بكوفه در صدد حمله بشام بر آمد و حكام ايالات نيز در اجراى فرمان آنحضرت تا حد امكان به بسيج پرداخته و گروههاى تجهيز شده را بخدمت وى اعزام داشتند.

تا اواخر شعبان سال چهلم هجرى نيروهاى اعزامى از اطراف وارد كوفه شده و باردوگاه نخيله پيوستند،على عليه السلام گروههاى فراهم شده را سازمان رزمى داد و با كوشش شبانه روزى خود در مورد تأمين و تهيه كسرى ساز و برگ آنان اقدامات لازمه را بعمل آورد،فرماندهان و سرداران او هم كه از رفتار و كردار معاويه و مخصوصا از نيرنگهاى عمرو عاص دل پر كينه داشتند در اين كار مهم حضرتش را يارى نمودند و بالاخره در نيمه دوم ماه مبارك رمضان از سال چهلم هجرى على عليه السلام پس از ايراد يك خطابه غراء تمام سپاهيان خود را بهيجان آورده و آنها را براى حركت بسوى شام آماده نمود ولى در اين هنگام خامه تقدير سرنوشت ديگرى را براى او نوشته و اجراى طرح وى را عقيم گردانيد.

فراريان خوارج،مكه را مركز عمليات خود قرار داده بودند و سه تن از آنان باسامى عبد الرحمن بن ملجم و برك بن عبد الله و عمرو بن بكر در يكى از شبها گرد هم آمده واز گذشته مسلمين صحبت ميكردند،در ضمن گفتگو باين نتيجه رسيدند كه باعث اين همه خونريزى و برادر كشى،معاويه و عمرو عاص و على عليه السلام ميباشند و اگر اين سه نفر از ميان برداشته شوند مسلمين بكلى آسوده شده و تكليف خود را معين مى‏كنند،اين سه نفر با هم پيمان بستند و آنرا بسوگند مؤكد كردند كه هر يك از آنها داوطلب كشتن يكى از اين سه نفر باشد عبد الرحمن بن ملجم متعهد قتل على عليه السلام شد،عمرو بن بكر عهده‏دار كشتن عمرو عاص گرديد،برك بن عبد الله نيز قتل معاويه را بگردن گرفت و هر يك شمشير خود را با سم مهلك زهر آلود نمودند تا ضربتشان مؤثر واقع گردد نقشه اين قرار داد بطور محرمانه و سرى در مكه كشيده شد و براى اينكه هر سه نفر در يكموقع مقصود خود را انجام دهند شب نوزدهم ماه رمضان را كه شب قدر بوده و مردم در مساجد تا صبح بيدار ميمانند براى اين منظور انتخاب كردند و هر يك از آنها براى انجام ماموريت خود بسوى مقصد روانه گرديد،عمرو بن بكر براى كشتن عمرو عاص بمصر رفت و برك بن عبد الله جهت قتل معاويه رهسپار شام شد ابن ملجم نيز راه كوفه را پيش گرفت.

بقیه مطلب را در ادامه متن بخوانید

ادامه نوشته

شب قدر و فضیلت آن

 

 
شب قدر و فضیلت آن


شب قدر (لیله القدر) شبی است که بنا به اعتقاد مسلمانان در آن شب قرآن نازل شده و از هزار ماه برتر است.

معنای لغوی و اصلاحی «قدر»

«قدر» در لغت به معناى اندازه و اندازه‏گیرى است.(1) «تقدیر» نیز به معناى اندازه‏گیرى و تعیین است.(2)
«قدر» در اصطلاح عبارت است از ویژگى هستى و وجود هر چیز و چگونگى آفرینش آن.(‏3) به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودى هر چیز، «قدر» نام دارد. (4)
بنابر دیدگاه حكمت الهى، در نظام آفرینش، هر چیزى اندازه‏اى خاص دارد و هیچ چیزى بى‏حساب و كتاب نیست. جهان حساب و كتاب دارد و بر اساس نظم ریاضى تنظیم شده، گذشته، حال و آینده آن با هم ارتباط دارند.
مرتضی مطهرى در تعریف قدر مى‏فرماید: «... قدر به معناى اندازه و تعیین است... حوادث جهان ... از آن جهت كه حدود و اندازه و موقعیت مكانى و زمانى آنها تعیین شده است، مقدور به تقدیر الهى است.»(5)
به عبارت دیگر «قدر» به معناى ویژگى‏هاى طبیعى و جسمانى چیزهاست كه شامل شكل، حدود، طول، عرض و موقعیت‏هاى مكانى و زمانى آنها مى‏گردد و تمام موجودات مادى و طبیعى را در برمى‏گیرد. چنان كه در روایتى از امام رضا علیه السلام پرسیده شد: معناى قدر چیست؟ امام فرمود: «تقدیر الشى‏ء، طوله و عرضه»؛ «اندازه‏گیرى هر چیز اعم از طول و عرض آن است.» (6) و در روایت دیگر، این امام بزرگوار در معناى قدر فرمود: «اندازه هر چیز اعم از طول و عرض و بقاى آن است.»(7)
معناى تقدیر الهى این است كه در جهان مادى، آفریده‏ها از حیث هستى و آثار و ویژگى‏هایشان محدوده‏اى خاص دارند. این محدوده با امورى خاص مرتبط است؛ امورى كه علت‏ها و شرایط آنها هستند و به دلیل اختلاف علل و شرایط، هستى، آثار و ویژگى‏هاى موجودات مادى نیز متفاوت است. هر موجود مادى به وسیله قالب‏هایى از داخل و خارج، اندازه‏گیرى و قالب‏گیرى مى‏شود. این قالب، حدود، یعنى طول، عرض، شكل، رنگ، موقعیت مكانى و زمانى و سایر عوارض و ویژگى‏هاى مادى آن به شمار مى‏آید. پس معناى تقدیر الهى در موجودات مادى، یعنى هدایت آنها به سوى مسیر هستى‏شان است كه براى آنها مقدر گردیده است و در آن قالب‏گیرى شده‏اند. (8)

شب قدر

«شب قدر» در قرآن با واژه «لیله القدر» ذکر شده است.
از این شب در سوره دخان با صفت مبارکه یاد شده: «انا انزلنه فی لیله مبارکه»
و در سوره قدر بهتر از هزار ماه دانسته شده است: «لیله القدر خیر من الف شهر»
سوره مباركه قدر كه به منزله شرح و تفسیر آیات سوره مباركه «دخان» است، شش ویژگى براى شب قدر مى‏شمارد:
الف. شب نزول قرآن است (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ).
ب. این شب، شبى ناشناخته است و این ناشناختگى به دلیل عظمت آن شب است ( وَ ما أَدْراكَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ).
ج. شب قدر از هزار ماه بهتر است. (لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ).
د. در این شب مبارك، ملائكه و روح با اجازه پروردگار عالمیان نازل مى‏شوند (تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ) و روایات تصریح دارند كه آنها بر قلب امام هر زمان نازل مى‏شوند.
ه. این نزول براى تحقق هر امرى است كه در سوره «دخان» بدان اشاره رفت (مِنْ كُلِّ أَمْرٍ) و این نزول - كه مساوى با رحمت خاصه الهى ‏بر مومنان شب زنده‌دار است - تا طلوع فجر ادامه دارد (سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ).
و. شب قدر، شب تقدیر و اندازه‏گیرى است؛ زیرا در این سوره - كه تنها پنج آیه دارد - سه بار «لیلة القدر» تكرار شده است و این نشانه اهتمام ویژه قرآن به مسئله اندازه‏گیرى در آن شب خاص است.
مرحوم كلینى در كافى از امام باقر علیه السلام نقل مى‏كند كه آن حضرت در جواب معناى آیه «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَكَةٍ» فرمودند: «آرى شب قدر، شبى است كه همه ساله در ماه رمضان و در دهه آخر آن، تجدید مى‏شود. شبى كه قرآن جز در آن شب نازل نشده و آن شبى است كه خداى تعالى درباره‏اش فرموده است: «فیها یفرق كل امر حكیم؛ در آن شب هر، امرى با حكمت، متعین و ممتاز مى‏گردد.» آنگاه فرمود: «در شب قدر، هر حادثه‏اى كه باید در طول آن سال واقع گردد، تقدیر مى‏شود؛ خیر و شر، طاعت و معصیت و فرزندى كه قرار است متولد شود یا اجلى كه قرار است فرارسد یا رزقى كه قرار است برسد و ... .»(9)

کدامین شب

دقیقاً معلوم نیست شب قدر کدام شب است. اهل سنت اعتقاد دارند که طبق حدیث نبوی شب قدر در یکی از ده شب آخر ماه رمضان واقع شده است. اغلب شب بیست و هفتم را شب قدر می‌دانند و در آن شب به دعا و شب‌زنده‌داری می‌پردازند. مسلمانان سلفی اعتقاد دارند که شب قدر در تمام روزگار همان شبی بود که قرآن در آن نازل گردید و دیگر تکرار نمی‌شود.(10) برخی نیز اظهار داشته‌اند که تا زمان زندگی حضرت محمد(ص) شب قدر در هر سال تکرار می‌شد اما پس از مرگ ایشان، شب قدر از بین رفته‌است.(11) برخی نیز معتقد بوده‌اند که شب قدر شبی‌است در تمام سال ولی در هر سال شب نامعلومی‌است، در سال بعثت در ماه رمضان بوده اما در سال‌های دیگر ممکن است در دیگر ماه‌ها باشد.
بر اساس حدیث شیعه که از حماد بن عثمان از حسان بن علی از جعفر صادق نقل شده‌است؛ شب قدر تا قیامت باقی‌است و در ماه رمضان واقع است.(12) در روایات شیعه آمده‌است که شب قدر یکی از سه شب نوزدهم، بیست و یکم یا بیست و سوم ماه رمضان است که احتمال شب بیست و سوم بیش‌تر است. در اصول کافی نیز آمده‌است که تقدیر در شب نوزدهم و ابرام در شب بیست و یکم و امضا در شب بیست و سوم است.(13)

فضیلت شب قدر

در قرآن و روایات برای این شب فضیلت های بسیاری ذکر شده است. در این شب - كه شب نزول قرآن به شمار مى‏آید - امور خیر و شر مردم و ولادت، مرگ، روزى، حج، طاعت، گناه و خلاصه هر حادثه‏اى كه در طول سال واقع مى‏شود، تقدیر مى‏گردد.(14) عبادت در آن شب، فضیلت فراوان دارد و در نیكویى سرنوشت یك ساله بسیار مؤثر است. (15) در این شب تمام حوادث سال آینده به امام هر زمان ارائه مى‏شود و وى از سرنوشت خود و دیگران با خبر مى‏گردد. امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: «انه ینزل فى لیلة القدر الى ولى الامر تفسیر الامور سنةً سنةً، یؤمر فى امر نفسه بكذا و كذا و فى امر الناس بكذا و كذا؛ در شب قدر به‏ ولى امر (امام هر زمان) تفسیر كارها و حوادث نازل مى‏شود و وى درباره خویش و دیگر مردمان مأمور به دستورهایى مى‏شود.»(16)
شب‌زنده‌داري و تلاوت قرآن و مناجات و عبادت در اين شب، بسيار توصيه و تأكيد شده است.
در بعضي از تفاسير آمده است كه روزي پيامبر اكرم فرمود:«يكي از بني اسرائيل لباس جنگ پوشيد و هزار ماه (هشتاد سال) از تن بيرون نياورد و پيوسته مشغول يا آماده جهاد في سبيل الله بود.»
ياران پيامبر تعجب كردند و آرزو كردند چنين فضيلت و افتخاري براي آنها نيز ميسر شود؛ در اين هنگام بود كه سوره قدر نازل شد و بيان شد كه « شب قدر از هزار ماه عبادت و جهاد برتر است.»

پى نوشت ها:

1- قاموس قرآن، سید على اكبر قرشى، ج ‏5، ص 246 و 247 .
2- همان، ص 248.
3- المیزان، سید محمد حسین طباطبایى، ج‏12 ص 150 و 151.
4- همان، ج‏ 19، ص 101.
5- انسان و سرنوشت، شهید مطهرى، ص 52.
6- المحاسن البرقى، ج‏1، ص 244.
7- بحار الانوار، ج ‏5، ص 122.
8- المیزان، ج ‏19، ص 101 - 103
9- المیزان فى تفسیر القرآن، ج 20، ص، 382/ بحث روایى ذیل سوره مباركه قدر.
10- حصن‌التوحید ص ۳۸
11- اسرارالصیام ص ۴۴۱
12- مجمع‌البیان ۳۴:۲ ص ۹۵
13- کافی ج ۲ ص ۱۶۹
14- الكافى، كلینى، ج ‏4، ص 157 .
15- المراقبات، ملكى تبریزى، ص، 237 - 252
16- الكافى، ج‏1، ص 248

برگرفته از : ماهنامه پرسمان، 1382، نوشته سید سعید لواسانى
منبع 
 

امام حسن مجتبی(ع)؛ از ولادت تا شهادت

 
 
فرا رسیدن سالروز ولادت با سعادت حضرت امام حسن(ع) بر همگان مبارکباد

 هزاروچهارصدو بيست و چهار سال پيش  در روز 15رمضان سال سوم هجری قمری، دومين پيشوای شيعيان جهان حضرت «امام حسن مجتبی(ع)» قدم به عرصه حيات نهادند. آن حضرت در دامان حضرت «علی ابن ابيطالب (ع)» و«فاطمه زهرا سلام الله عليها» تعليم يافتند. امام حسن(ع) 47سال زندگی كردند و طی اين مدت 6ماه خلافت ظاهری داشتند و 9سال و 6ماه را درسكوت اعتراض‌آميزی نسبت به خلافت معاويه سپری كردند. حسن بن على (ع) از دوران جد بزرگوارش چند سال بيشتر درك نكرد زيرا او تقريباً هفت سال بيش نداشت كه پيامبر اسلام بدرود زندگى گفت.

پس از درگذشت پيامبر (ص) تقريبا سى سال در كنار پدرش امير مومنان (ع) قرار داشت و پس از شهادت على (ع) (در سال 40 هجرى) به مدت 10 سال امامت امت را به عهده داشت و در سال 50 هجرى با توطئه معاويه بر اثر مسموميت در سن 48 سالگى به درجه شهادت رسيد.

شناخت مختصرى از زندگانى امام حسن(ع)

فريادرس محرومان

در آيين اسلام، ثروتمندان، مسئوليت سنگينى در برابر مستمندان و تهيدستان اجتماع به عهده دارند و به حكم پيوندهاى عميق معنوى و رشته‏ هاى برادرى دينى كه در ميان مسلمانان بر قرار است، بايد همواره در تأمين نيازمنديهاى محرومان اجتماع كوشا باشند. پيامبر اسلام (ص) و پيشوايان دينى ما، نه تنها سفارشهاى مؤكدى در اين زمينه نموده‏ اند، بلكه هر كدام در عصر خود، نمونه برجسته‏ اى از انساندوستى و ضعيف نوازى به شمار می رفتند.

پيشواى دوم، نه تنها از نظر علم، تقوى، زهد و عبادت، مقامى برگزيده و ممتاز داشت، بلكه از لحاظ بذل و بخشش و دستگيرى از بيچارگان و درماندگان نيز در عصر خود زبانزد خاص و عام بود. وجود گرامى آن حضرت آرام بخش دلهاى دردمند، پناهگاه مستمندان و تهيدستان، و نقطه اميد درماندگان بود. هيچ فقيرى از در خانه آن حضرت دست خالى برنمى گشت. هيچ آزرده دلى شرح پريشانى خود را نزد آن بزرگوار بازگو نمی ‏كرد، جز آنكه مرهمى بر دل آزرده او نهاده می ‏شد. گاه پيش از آنكه مستمندى اظهار احتياج كند و عرق شرم بريزد، احتياج او را برطرف می ‏ساخت و اجازه نمی ‏داد رنج و مذلت سؤال را بر خود هموار سازد!

«سيوطى» در تاريخ خود می ‏نويسد: «حسن بن على» داراى امتيازات اخلاقى و فضائل انسانى فراوان بود، او شخصيتى بزرگوار، بردبار، باوقار، متين، سخى و بخشنده، و مورد ستايش مردم بود.

نكته آموزنده

امام مجتبى (ع) گاهى مبالغ توجهى پول را، يكجا به مستمندان می ‏بخشيد، به طورى كه مايه شگفت واقع می ‏شد. نكته يك چنين بخشش چشمگير اين است كه حضرت مجتبى (ع) با اين كار براى هميشه شخص فقير را بى نياز می ‏ساخت و او می ‏توانست با اين مبلغ، تمام احتياجات خود را برطرف نموده و زندگى آبرومندانه ‏اى تشكيل بدهد و احياناً سرمايه ‏اى براى خود تهيه نمايد. امام روا نمی ‏ديد مبلغ ناچيزى كه خرج يك روز فقير را بسختى تأمين می ‏كند، به وى داده شود و در نتيجه او ناگزير گردد براى تامين روزى بخور و نميرى، هر روز دست احتياج به سوى اين و آن دراز كند.

خاندان علم و فضيلت

روزى عثمان در كنار مسجد نشسته بود. مرد فقيرى از او كمك مالى خواست. عثمان پنج درهم به وى داد. مرد فقير گفت: مرا نزد كسى راهنمایى كن كه كمك بيشترى به من بكند. عثمان به طرف حضرت مجتبى و حسين بن على (ع) و عبدالله جعفر، كه در گوشه ‏اى از مسجد نشسته بودند، اشاره كرد و گفت: نزد اين چند نفر جوان كه در آنجا نشسته ‏اند برو و از آنها كمك بخواه.

وى پيش آنها رفت و اظهار مطلب كرد. حضرت مجتبى (ع) فرمود: از ديگران كمك مالى خواستن، تنها در سه مورد رواست: ديه‏ اى (خونبها) به گردن انسان باشد و از پرداخت آن بكلى عاجز گردد، يا بدهى كمر شكن داشته باشد و از عهده پرداخت آن برنيايد، و يا فقير و درمانده گردد و دستش به جایى نرسد. آيا كدام يك از اينها براى تو پيش آمده است؟

گفت: اتفاقاً گرفتارى من يكى از همين سه چيز است. حضرت مجتبى (ع) پنجاه دينار به وى داد. به پيروى از آن حضرت، حسين بن على (ع) چهل و نه دينار و عبدالله بن جعفر چهل وهشت دينار به وى دادند.

فقير موقع بازگشت، از كنار عثمان گذشت. عثمان گفت: چه كردى؟ جواب داد: از تو پول خواستم تو هم دادى، ولى هيچ نپرسيدى پول را براى چه منظورى می ‏خواهم؟ اما وقتى پيش آن سه نفر رفتم يكى از آنها (حسن بن على) در مورد مصرف پول از من سوال كرد و من جواب دادم و آنگاه هر كدام اين مقدار به من عطا كردند.

عثمان گفت: اين خاندان، كانون علم و حكمت و سرچشمه نيكى و فضيلتند، نظير آنها را كى توان يافت؟

بخشش بى نظير

حسن بن على (ع) تمامى توان خويش را در راه انجام امور نيك و خداپسندانه، به كار می ‏گرفت و اموال فراوانى در راه خدا می ‏بخشيد. مورخان و دانشمندان در شرح زندگانى پرافتخار آن حضرت، بخشش بى سابقه و انفاق بسيار بزرگ و بى نظير ثبت كرده ‏اند كه در تاريخچه زندگانى هيچ كدام از بزرگان به چشم نمی ‏خورد و نشانه ديگرى از عظمت نفس و بی اعتنایى آن حضرت به مظاهر فريبنده دنيا است. نوشته ‏اند:

«حضرت مجتبى (ع) در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارایى خود را در راه خدا خرج كرد و سه بار ثروت خود را به دو نيم تقسيم كرده و نصف آن را براى خود نگهداشت و نصف ديگر را در راه خدا بخشيد.»

1- مبارزات حسن بن على (ع) پيش از دوران امامت

امام حسن (ع)، به شهادت تاريخ، فردى سخت شجاع و با شهامت بود و هرگز ترس و بيم در وجود او راه نداشت. او در راه پيشرفت اسلام از هيچ گونه جانبازى دريغ نمى‏ورزيد و همواره آماده مجاهدت در راه خدا بود.

در جنگ جمل‏

امام مجتبى (ع) در جنگ جمل، در ركاب پدر خود امير مومنان (ع) در خط مقدم جبهه می ‏جنگيد و از ياران دلاور و شجاع على (ع) سبقت می ‏گرفت و بر قلب سپاه دشمن حملات سختى می ‏كرد.

در جنگ صفين

آن بزرگوار جنگ صفين نيز، در بسيج عمومى نيروها و گسيل داشتن ارتش امير مومنان (ع) براى جنگ با سپاه معاويه، نقش مهمى به عهده داشت.

2- مناظرات كوبنده امام مجتبى (ع) با بنى اميه

امام حسن مجتبى(ع) هرگز در بيان حق و دفاع از حريم اسلام نرمش نشان نمی ‏داد. او علناً از اعمال ضد اسلامى معاويه انتقاد می ‏كرد و سوابق زشت و ننگين معاويه و دودمان بنى اميه را بى پروا فاش می ‏ساخت.

مناظرات و احتجاج هاى مهيج و كوبنده حضرت مجتبى (ع) با معاويه و مزدوران و طرفداران او نظير: عمرو عاص، عتبه بن ابى سفيان، وليد بن عقبه، مغيره بن شعبه، و مروان حكم، شاهد اين معنا است.(8)

حضرت مجتبى (ع) حتى پس از انعقاد پيمان صلح كه قدرت معاويه افزايش يافت و موقعيتش بيش از پيش تثبيت شد، بعد از ورود معاويه، به كوفه، برفراز منبر نشست و انگيزه ‏هاى صلح خود و امتيازات خاندان على را بيان نمود و آنگاه در حضور هر دو گروه با اشاره به نقاط ضعف معاويه با شدت و صراحت از روش او انتقاد كرد.

3- قانون صلح در اسلام

بايد توجه داشت كه در آيين اسلام قانون واحدى بنام جنگ و جهاد وجود ندارد، بلكه همانطور كه اسلام در شرائط خاصى دستور می دهد مسلمانان با دشمن بجنگند، همچنين دستور داده است كه اگر نبرد براى پيشبرد هدف مؤثر نباشد، از در صلح وارد شوند. ما در تاريخ حيات پيامبر اسلام (ص) اين هر دو صحنه را مشاهده می ‏كنيم: پيامبر اسلام كه در بدر، احد، احزاب، و حنين دست به نبرد زد، در شرائط ديگرى كه پيروزى را غير ممكن می ‏ديد، ناگزير با دشمنان اسلام قرار داد صلح بست و موقتاً از دست زدن به جنگ و اقدام حاد خوددارى نمود تا در پرتو آن پيشرفت اسلام تضمين گردد.

بنابراين، همانگونه كه پيامبر اسلام (ص) بر اساس مصالح عاليترى كه احيانا آن روز براى عده‏ اى قابل درك نبود، موقتاً با دشمن كنار آمد، حضرت مجتبى (ع) نيز، كه از جانب رهبر و پيشواى دينى بود و به تمام جهات و جوانب قضيه بهتر از هر كس ديگر آگاهى داشت، با دور انديشى خاصى صلاح جامعه اسلامى را در عدم ادامه جنگ تشخيص داد.

اجمالاً بايد گفت: حضرت مجتبى (ع) در واقع صلح نكرد، بلكه صلح بر او تحميل شد. يعنى، اوضاع و شرائط نامساعد و عوامل مختلف دست به دست هم داده وضعى به وجود آورد كه صلح به عنوان يك مسئله ضرورى بر امام تحميل گرديد و حضرت جز پذيرفتن صلح چاره ‏اى نديد، به گونه‏ اى كه هر كس ديگر به جاى حضرت بود و در شرائط او قرار می ‏گرفت، چاره ‏اى جز قبول صلح نمی ‏داشت؛ زيرا هم اوضاع و شرائط خارجى كشور اسلامى، و هم وضع داخلى عراق و اردوى حضرت، هيچ كدام مقتضى ادامه جنگ نبود. ذيلاً اين موضوعات را جداگانه مورد بررسى قرار می دهيم:

از نظر سياست خارجى

از نظر سياست خارجى آن روز، جنگ داخلى مسلمانان به سود جهان اسلام نبود؛ زيرا امپراتورى روم شرقى كه ضربت هاى سختى از اسلام خورده بود، همواره مترصد فرصت مناسبى بود تا ضربت موثر و تلافى جويانه ‏اى بر پيكر اسلام وارد كند و خود را از نفوذ اسلام آسوده سازد.

وقتى كه گزارش صف آرایى سپاه امام حسن (ع) و معاويه در برابر يكديگر، به سران روم شرقى رسيد، زمامداران روم فكر كردند كه بهترين فرصت ممكن براى تحقق بخشيدن به هدفهاى خود را به دست آورده ‏اند، لذا با سپاهى عظيم عازم حمله به كشور اسلامى شدند تا انتقام خود را از مسلمانان بگيرند. آيا در چنين شرائطى، شخصى مثل امام حسن (ع) كه رسالت حفظ اساس اسلامى را به عهده داشت، جز اين راهى داشت كه با قبول صلح، اين خطر بزرگ را از جهان اسلام دفع كند، ولو آنكه به قيمت فشار روحى و سرزنش هاى دوستان كوته بين تمام شود؟

امام باقر (ع) به شخصى كه بر صلح امام حسن (ع) خرده می ‏گرفت، فرمود: اگر امام حسن اين كار را نمی ‏كرد خطر بزرگى به دنبال داشت.

از نظر سياست داخلى

شك نيست كه هر زمامدار و فرماندهى اگر بخواهد در ميدان جنگ بر دشمن پيروز گردد، بايد از جبهه داخلى نيرومند و متشكل و هماهنگى برخوردار باشد و بدون داشتن چنين نيرویى، شركت در جنگ مسلحانه نتيجه ‏اى جز شكست ذلتبار نخواهد داشت.

در بررسى علل صلح امام مجتبى (ع) از نظر سياست داخلى، مهمترين موضوعى كه به چشم می ‏خورد، فقدان جبهه نيرومند و متشكل داخلى است، زيرا مردم عراق و مخصوصاً مردم كوفه، در عصر حضرت مجتبى (ع) نه آمادگى روحى براى نبرد داشتند و نه تشكيل و هماهنگى و اتحاد.

سندى گويا

شايد هيچ سندى در ترسيم دور نماى جامعه متشتت و پراكنده آن روز عراق و نشان دادن سستى عراقيان در كار جنگ، گوياتر و رساتر از گفتار خود آن حضرت نباشد. حضرت مجتبى (ع) در «مدائن» يعنى آخرين نقطه‏ اى كه سپاه امام تا آنجا پيشروى كرد، سخنرانى جامع و مهيجى ايراد نمود و طى آن چنين فرمود:

هيچ شك و ترديدى ما را از مقابله با اهل شام باز نمی دارد. ما در گذشته به نيروى استقامت و تفاهم داخلى شما، با اهل شام می ‏جنگيديم، ولى امروز بر اثر كينه‏ ها اتحاد و تفاهم از ميان شما رخت بر بسته، استقامت خود را از دست داده و زبان به شكوه گشوده ‏ايد.

وقتى كه به جنگ صفين روانه می ‏شديد دين خود را بر منافع دنيا مقدم می ‏داشتيد، ولى امروز منافع خود را بر دين خود مقدم می ‏داريد. ما همان گونه هستيم كه در گذشته بوديم، ولى شما نسبت به ما آن گونه كه بوديد وفادار نيستيد.

عده ‏اى از شما، كسان و بستگان خود را در جنگ صفين، و عده‏ اى ديگر كسان خود را در نهروان از دست داده اند. گروه اول، بر كشتگان خود اشك می ‏ريزند؛ و گروه دوم، خونبهاى كشتگان خود را می ‏خواهند؛ و بقيه نيز از پيروى ما سرپيچى می ‏كنند!

معاويه پيشنهادى به ما كرده است كه دور از انصاف، و بر خلاف هدف بلند و عزت ما است. اينك اگر آماده كشته شدن در راه خدا هستيد، بگوييد تا با او در مبارزه برخيزم و با شمشير پاسخ او را بدهيم و اگر طالب زندگى و عافيت هستيد، اعلام كنيد تا پيشنهاد او را بپذيرم و رضايت شما را تأمين كنيم.

سخن امام كه به اينجا رسيد، مردم از هر طرف فرياد زدند: «البقية، البقية»: ما زندگى می ‏خواهيم، ما می خواهيم زنده بمانيم!

آيا با اتكا به چنين سپاه فاقد روحيه رزمندگى، چگونه ممكن بود امام (ع) با دشمن نيرومندى مثل معاويه وارد جنگ شود؟ آيا با چنين سپاهى، كه از عناصر متضادى تشكيل شده بود و با كوچكترين غفلت احتمال می ‏رفت خود خطرزا باشد، هرگز اميد پيروزى می ‏رفت؟

بنابراين، كار امام حسن (ع) با «قيام» و اعلان جنگ و تهيه لشكر آغاز شد و سپس با درك عميق اوضاع و شرائط جامعه اسلامى و رعايت مصالح روز، منجر به صلح مشروط گرديد.

گفتار امام پيرامون انگيزه‏ هاى صلح

امام مجتبى (ع) در پاسخ شخصى كه به صلح آن حضرت اعتراض كرد، انگشت روى اين حقايق تلخ گذاشته و عوامل و موجبات اقدام خود را چنين بيان نمود:

من به اين علت حكومت و زمامدارى را به معاويه واگذار كردم كه اعوان و يارانى براى جنگ با وى نداشتم. اگر يارانى داشتم شبانه روز با او می ‏جنگيدم تا كار يكسره شود. من كوفيان را خوب می ‏شناسم و بارها آنها را امتحان كرده ‏ام. آنها مردمان فاسدى هستند كه اصلاح نخواهند شد، نه وفا دارند، نه به تعهدات و پيمان هاى خود پايبندند و نه دو نفر با هم موافقند. بر حسب ظاهر به ما اظهار اطاعت و علاقه می ‏كنند، ولى عملاً با دشمنان ما همراهند.

آنگاه امام افزود: اگر يارانى داشتم كه در جنگ با دشمنان خدا با من همكارى می ‏كردند، هرگز خلافت را به معاويه واگذار نمی ‏كردم، زيرا خلافت بر بنى اميه حرام است....

پس از تقبّل ظاهری تمام مفاد قرارداد از سوی معاويه و انعقاد پيمان صلح، طرفين همراه قواى خود وارد كوفه شدند و در مسجد بزرگ اين شهر گرد آمدند. مردم انتظار داشتند مواد پيمان طى سخنرانی هایى از ناحيه رهبران دو طرف، در حضور مردم، تأييد شود تا جاى هيچ گونه شك و ترديدى در اجراى آن باقى نماند.

اين انتظار بيجا نبود، ايراد سخنرانى جز در برنامه صلح بود، لذا معاويه بر فراز منبر نشست و خطبه‏ اى خواند؛ ولى نه تنها در مورد پايبندى به شرائط صلح تاكيدى نكرد، بلكه با طعنه و همراه با تحقير چنين گفت:«من به خاطر اين با شما نجنگيدم كه نماز و حج به جا آوريد و زكات بپردازيد! چون می ‏دانم كه اينها را انجام می ‏دهيد، بلكه براى اين با شما جنگيدم كه شما را مطيع خود ساخته و بر شما حكومت كنم».

آنگاه گفت: «آگاه باشيد كه هر شرط و پيمانى كه با حسن بن على بسته ام زير پاهاى من است، و هيچ گونه ارزشى ندارد.»

بدين ترتيب، معاويه تمام تعهدات خود را زير پا گذاشت و پيمان صلح را آشكارا نقض كرد.

معاويه به دنبال اعلام اين سياست، نه تنها تعديلى در روش خود به عمل نياورد بلكه بيش از پيش بر شدت عمل و جنايت خود افزود.

او بدعت اهانت به ساحت مقّدس امير مؤمنان (ع) را بيش از گذشته رواج داد، عرصه زندگى را بر شيعيان و ياران بزرگ و وفادار حضرت على (ع) فوق العاده تنگ ساخت، شخصيت بزرگى همچون «حجر بن عدى» و عده ‏اى ديگر از رجال بزرگ اسلام را به قتل رسانيد، و كشتار و شكنجه و فشار در مورد پيروان على (ع) افزايش يافت به طورى كه نوعاً شيعيان يا زندانى و يا متوارى شدند و يا دور از خانه و كاشانه خود در محيط فشار و خفقان به سر می ‏بردند.

علاوه بر اين، معاويه برنامه ضد انسانى دامنه دارى را كه بايد اسم آن را برنامه تهديد و گرسنگى گذاشت، بر ضد عراقيان به مورد اجرا گذاشت و آنها را از هستى ساقط كرد. معاويه از يك طرف مردم عراق را در معرض همه گونه فشار و تهديد قرار داد و از طرف ديگر حقوق و مزاياى آنها را قطع كرد.

«ابن ابى الحديد»، دانشمند مشهور جهان تسنّن، می ‏نويسد: شيعيان در هر جا كه بودند به قتل رسيدند. بنى اميه دستها و پاهاى اشخاص را به احتمال اينكه از شيعيان هستند، بريدند. هر كس كه معروف به دوستدارى و دلبستگى به خاندان پيامبر(ص) بود، زندانى شد، يا مالش به غارت رفت، و يا خانه ‏اش را ويران كردند.

شدت فشار و تضييقات نسبت به شيعيان به حدى رسيد كه اتهام به دوستى على(ع) از اتهام به كفر و بيدينى بدتر شمرده می ‏شد! و عواقب سخت ‏ترى به دنبال داشت!

در اجراى اين سياست خشونت ‏آميز، وضع اهل كوفه از همه بدتر بود زيرا كوفه مركز شيعيان امير مؤمنان (ع) شمرده می ‏شد. معاويه طى بخشنامه‏ اى به عمال و فرمانداران خو در سراسر كشور نوشت كه شهادت هيچ يك از شيعيان و خاندان على (ع) را نپذيرند! وى طى بخشنامه ديگرى چنين نوشت: «اگر دو نفر شهادت دادند كه شخصى، از دوستداران على(ع) و خاندان او است، اسمش را از دفتر بيت المال حذف كنيد و حقوق و مقررى او را قطع نماييد»!

اين حوادث وحشتناك، مردم عراق را سخت تكان داد و آنها را از رخوت و سستى به در آورد و ماهيت اصلى حكومت اموى را تا حدى آشكار نمود.

شهادت آن بزرگوار هنگامی روی داد كه جنبش منظّمى بر ضد حكومت اموى شكل می گرفت و مبلغين و عوامل موثر آن، همان پيروان اندك و صميمى امام حسن(ع) بودند كه حضرت با تدبير هوشمندانه خويش جان آنان را از گزند قشون معاويه حفظ كرده بود. هدف اين گروه اين بود كه با افشای جناياتى كه در سراسر دوران حكومت معاويه موج می ‏زد، روح قيام را در دلهاى مردم برانگيزند تا روز موعود فرا رسد! لذا دوران صلح امام حسن(ع) دوران آمادگى و تمرين تدريجى امت براى جنگ با حكومت فاسد اموى به شمار می ‏رفت تا روز موعود؛ روزى كه جامعه اسلامى آمادگى قيام داشته باشد و اين موج را به قيام سالار و سیّد شهدای عالم حسين بن علی (ع) رساند.

امام حسن (ع ) در تمام مدت امامت خود كه ده سال طول كشيد، در نهايت شدت و اختناق زندگى كرد و هيچگونه امنيتى نداشت، حتى در خانه نيز در آرامش نبود.

سرانجام در سال پنجاهم هجرى به تحريك معاويه بدست همسر خود (جعده) مسموم و شهيد و در قبرستان بقيع واقع در مدينه منوره به خاك سپرده شد.

امام حسن (ع) از بذل جان خود دريغ نداشت، و امام حسين (ع) در راه خدا جانبازتر از حسن نبود. چيزى كه هست، حسن، جان خود رادر يك جهاد خاموش و آرام فدا كرد و چون وقت شكستن سكوت رسيد، شهادت كربلا واقع شد؛ شهادتى كه پيش از آنكه حسينى باشد. حسنى بود!

زندگینامه خديجه دختر خويلد همسر گرامى پيامبر اسلام (ص)

 

فرا رسیدن سالروز رحلت حضرت خدیجه(س) را بر عموم مسلمین تسلیت عرض مینماییم.

 

زندگینامه خديجه دختر خويلد همسر گرامى پيامبر اسلام (ص)


حضرت خديجه دختر خويلد , زنى پاكدامن و عفيف بود و از بازرگانان قريش به حساب مى آمد.
وى به دنبال مرد امينى مى گشت كه زمام تجارت او را بر عهده بگيرد.
امانت دارى محمدبن عبداللّه(ص) در ميان مردم شهرت داشت .
از ايـن رو, خديجه به دنبال پيامبر(ص ) فرستاد و گفت : چيزى كه مرا شيفته تو كرده راستگويى , امانتدارى و اخلاق پسنديده تو است و من حاضرم دو برابر آنچه به ديگران مى دادم به تو بدهم و دو غلام خود را نيز همراه تو بفرستم كه در تمام مراحل فرمانبردار تو باشند.
نبى گرامى اسلام (ص ) نيز دعوت خديجه را پذيرفتند و كاروان قريش به حركت درآمد.
سفر بازرگانى پرسودى بود.
پس از تجارت , كاروان به مكه بازگشت و پيامبر گزارش سفر را براى خديجه تشريح كرد.
چـيـزى نـگذشت كه ميسره غلام خديجه نيز واردشد و آنچه را در اين سفر ديده بود موبه مو براى مولايش تعريف كرد و گفت : امين در بصرى , به منظور استراحت , زير سايه درختى نشست .
در آن هـنـگـام , چشم راهبى به امين افتاد و از من نام او را پرسيد و سپس چنين گفت : اين مرد, همان پيامبرى است كه در تورات و انجيل , درباره اوبشارت هاى فراوانى خوانده ام !.
حـضرت خديجه  پس از اين سخنان , علاقه مفرطى به حضرت محمد (ص), كه سرچشمه آن از معنويت وى سرچشمه مى گرفت , در خود احساس مى كند.
و پس از آن در عالم رويا مى بيند كه خورشيد, بالاى مكه چرخ خورد و كم كم پايين آمد و در خانه او فرود آمد.
دخـتـر خـويلد, خوابش را براى عموزاده خود ورقه بن نوفل كه از دانايان عرب بود, نقل مى كند و عموزاده اش مى گويد: تو با مرد بزرگى ازدواج خواهى كرد كه شهرت او عالم گير خواهدشد.
خـديـجـه به اين ازدواج تمايل پيدا مى كند, لذا نفيسه , دختر عليه را كه از زنان قريش و دوستان نزديكش بود, مامور ابلاغ اين پيام به محمدبن عبداللّه (ص) مى كند.
فرستاده خديجه به پيامبر(ص ) مى گويد: محمد!.
چرا شبستان زندگى خود را با چراغ همسر روشن نمى كنى ؟.
هرگاه من تو را به زيبايى و ثروت , شرافت و عزت دعوت كنم مى پذيرى ؟.
پيغمبر فرمودند: منظورت كيست ؟.
نفيسه , خديجه را معرفى مى كند.
پـيـغـمـبـر مى فرمايند: آيا خديجه به اين كار راضى مى شود, با اين كه وضع زندگى من با او فرق زيادى دارد؟.
نفيسه مى گويد: اختيار او به دست من است و من او را حاضر مى كنم .
پس از آن , پيامبر اكرم (ص ) با عموهاى بزرگوار خود, جريان را در ميان نهادند.
مجلس باشكوهى تشكيل و عقد نكاح پيغمبر و خديجه جارى شد.
بـعـد از ازدواج آن دو, الفت , محبت و معنويتى ميانشان پديدآمد كه خديجه تمام ثروت خود را در اختيار  حضرت محمد (ص) گذاشت .
آن گاه كه پيامبر به رسالت مبعوث شد, اولين زنى كه به محمد (ص) ايمان آورد, خديجه بود.
خـديـجـه بـه هـمـراه هـمـسـرش و على بن ابيطالب (ع ) به مسجدالحرام مى رفت و در آن جا به پيغمبراكرم (ص ) اقتدا مى كرد و با ايشان نمازمى خواند.
اين حركت , نشانه شجاعت , راست قامتى و ايمان خديجه است .
در چنان شرايطى كه تمام دشمنان اسلام عليه پيغمبر(ص ) قد برافراشته اند, او با يك دنيا تعبّد, به كنار كعبه مى آيد و به نماز مى ايستد و عملاً با تمام بت ها و طاغوت ها مبارزه مى كند.
در زمـانـى كـه مـشـركين و كفار, با سخت ترين شكنجه ها تلاش مى كردند تا راه نفوذ اسلام را در سـطـح عربستان سد كنند و بارها در مسيرمسجدالحرام تا خانه , به پيامبر (ص) سنگ مى زدند,خديجه گاه سپرى بود كه سنگ ها را بر جان مى خريد تا كمتر به دست و پاى پيغمبر آسيبى برسد.
حـضـرت خـديـجه , علاوه بر همسرى رسول خدار, لياقت مادرى فاطمه (س ) را دارد كه با عنوان ام الائمه , ارزش هاى شكل گرفته در زمان پيامبرى محمدبن عبداللّه (ص ) را تا انتهاى دنيا, حفظ و پاسدارى مى كند.
ارزش هـايـى كـه بـدون حـمـايـت خـديـجه پديدار نمى شد و آن بانوى گرامى , با دلدارى دادن هـمـسـرش , بذل تمامى ثروتش و با شجاعت و شهامتش , به پيامبر قدرتى مى داد كه با دلگرمى به ترويج اسلام بپردازد و از آزار دشمنان نهراسد.
ايـن واقـعـيت در سال دهم بعثت , عيان تر شد و آن زمانى بود كه خديجه , پيامبر را تنها گذاشت , كوله بار سفر را بست و به سوى معشوق شتافت .
پـيـامبر گرامى اسلام (ص ) بعد از اين واقعه , جنازه حضرت خديجه را در مكانى به نام حجون , در مكه دفن كردند.
قـبـل از دفـن , خود به ميان قبر رفتند و جنازه را در آن نهادند و با دست مبارك خود بر آن خاك ريختند.

 

التماس دعا

مهمانی خدا

اجابت کردی و باز هم من...

          عجله کردم و دست روی دست گذاشتم

                                             و باز هم من جا ماندم

ولی حالا....

             آمدم که بمانم                

                            باز آمدی مثل همیشه

                                           آمدم که قدر بدانم قدرت را در قدرت

 می خواهم نزدیک شوم به تو

                            مثل نزدیکی این ماه و تو

                                           می خواهم مهمان خوب خانه ی تو باشم

 خدایا من پشت درم

                         آمدم مهمانی

                                         در را باز نمی کنی؟

 

التماس دعا

درد دل با خدا

به نام خدا

خدای عزیزم کمکم کن. خواهش می کنم، کمکم کن. دوستت دارم. نمی خواهم سرپیچی کنم از دستوراتت. خدایا شادم کن. آرامم کن، تا بهتر بتوانم بندگی ات کنم، ای تنهاترین و بزرگترین پروردگار جهانیان. خدایا دوست دارم گریه کنم. می دانی، چرا؟ چون در حق کتابت قرآن ظلم کردم، به همین خاطر از خواندنش به صورت موقت منع شده ام. (دکتر گفته) خدایا به من صبر بده ای رحیم ترین، ای مهربان ترین که در اول ماه مبارک رمضان این صفت زیبایت نمایان تر می شود. خدایا تو چقدر دوست داشتنی هستی، اما حیف که ما بندگان قدرت را خیلی کم می دانیم. ای کاش روزی برسد که من بنده ی خوبت شوم. به امید آن روز.

 

بسم الله

خدایا می خواستم ازت تشکر کنم، که از شروع تابستان کمتر دلم گرفته و کمتر اضطراب داشتم و امیدم خیلی خیلی بیشتر شده و این که کمکم می کنی تا آدم بهتری بشم. خدایا شکر که این همه نعمت به خانواده و اطرافیانم عطا می کنی. شکر که همه چیز این قدر خوبه. خدایا به مامانم صبر بده و تحمل بده و دستش رو زودتر خوب کن. خدایا همه ی مریض ها رو شفا بده، چون فقط تو می توانی این کار را بکنی و خیلی هم برات آسونه چون تو خیلی قدرتمند و مهربانی. و اگر درد می دی، درمان هم می دی و با این بلاها ما رو آزمایش می کنی. خدایا ازت می خوام ما رو از همه ی آزمایش ها سربلند بیرون بیاری.

خدایا چنان که سرانجام کار          که تو خشنود باشی و ما رستگار

 

بسم الله

خدایا نمی دانم، چه کار کنم؟

خدایا جز امید که آن هم نصف و نیمه است، کاری از دستم بر نمی آید.

خدایا دیروز در آستانه ی شرک ورزیدن بودم. می خواستم به دکتر بیش از تو پناه ببرم.

ولی به کمک تو این اتفاق نیفتاد. شکر.

الهی نمی دانم، عاقبتم چه خواهد شد، اما می دانم توکل بر تو بهترین راه حل هاست.


 

مرز در عقل و جنون باریک است         کفر و ایمان چه به هم نزدیک است
 

غمناکم و از کوی تو با غم نروم                                 جز شاد و امیدوار و خرم ندوم

از درگه همچون تو کریمی هرگز                              نومید کسی نرفت و من هم نروم

ابوسعید ابوالخیر
 

بسم الله حضرت علی علیه السلام در مورد اثرات تقوا بر روی جسم و روح انسان می فرماید:

«تقوا و ترس از خدا داروی درد قلب ها، بینایی کوری دل ها، بهبودی بیماری تن ها، اصلاح فساد سینه ها، پاکیزگی چرک نفس ها، روشنی پوشش دیده ها، ایمنی ترس دل و نور سیاهی تاریکی (نادانی) شماست.»

خدایا من این جملات را قبول دارم. اما عمل کردنش برایم سخت شده است. چون قبلا در ظلم به خودم اسراف کردم. آیات قرآنت را خواندم و عمل نکردم. خدایا نکند که مرا نبخشی و در قیامت کور محشور کنی.

خدایا ای بهترین خدایی که مرا بهتر از خودم می شناسی و درک می کنی. ای که عالم هستی به ذات قلبم و می دانی که نمی خواهم بد باشم. می خواهم خوب باشم، اما راهش را گم کرده ام. نکند مرا به حال خودم رها کنی، ای مهربان ترین.

ای خدا من در وجودت شک کردم. شیطان فریبم داد. نا امیدم کرد، کافر شدم (نکند که بر قلبم مهر گمراهی زده باشی، خدایا نکند...) ای خدا فکر کردم دلم مرده است و دیگر زنده نخواهد شد ولی حتما اشتباه می کردم، مگر نه؟؟؟ دلم بیمار شده و حتما مثل همه مریضی های دیگر درمانی دارد. من صبر خواهم کرد و توکلم نیز بر توست و می دانم که اگر بر تو توکل کنیم، تو از جایی که فکرش را نمی کنیم، راه چاره ای برای دردمان فراهم می کنی. الهی شکر که تو هستی.

خدایا کمکم کن غفلت از قرآن باعث گمراهی ام نشود. خدایا کمکم کن غفلت از آیاتت باعث قساوت قلبم نشود. کمکم کن یادت آرامش بخش روحم باشد. خدایا قلبم را نورانی و آرام کن. چون هیچ کس جز تو نمی تواند این کار را انجام دهد. اگر میلیاردها سال دارو بخورم اگر تو نخواهی قلبم آرام نمی شود. پس شفای قلب بیمارم را فقط از تو می خواهم.

الهی شکر که تو هستی ...

 

بنام خدای مهربان و بزرگ

خدای عزیزم کمکم کن، چون کسی جز تو نمی تواند کمکم کند. خدایا تصمیم گرفته ام بر تو توکل کنم، چون تو بهترین وکیل ها هستی. خدایا شکر که این قدر مهربانی و رحمتت هم چیز را فرا گرفته است. خدایا دعا می کنم به درگاهت که در کارم گشایشی حاصل شود و دلم آرام گیرد. غم و ترس از قلبم خارج شود و ایمان و یقین جایش را بگیرد. صفات کافران از من دور شود و صفات مومنان را کسب کنم. خدایا می دانم که اگر این اتفاق بیفتد نعمت بزرگی را به من عطا کرده ای که من فقط اندکی از شکرش را می توانم به جای آورم. می دانم که این دعایی که می کنم، دعای بزرگی است که در حق مردمان صالح اجابت می شود. خدایا و من خود را کوچکتر از آن می بینم که این گونه باشم. اما چون تو بی نهایت مهربانی و به ما دستور داده ای که از رحمتت نا امید نشویم می خواهم امیدوار باشم به این که دعایم اجابت شود و می خواهم بر تو توکل کنم.

حسبنا الله نعم الوکیل

 

به نام خدا

خدای مهربان کمکم کن. ای خدایی که مالک روز دین هستی.ای معبود ما.

خدایا مرا در برابر هوا و هوس قوی کن و پیروز کن، که تو بر هر کاری توانایی.

خدایا به من عزت عطا فرما، که تمام عزت ها ازان توست.

خدایا ما را به راه راست هدایت فرما. راه کسانی که به آن ها نعمت دادی، نه راه کسانی که به آن ها غضب کردی و نه راه گمراهان.

آمین یا رب العالمین.

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

ای خدای بزرگ نمی دونم چرا این طوری شده ام. خیلی می ترسم. خدایا می ترسم منو به حال خودم رها کرده باشی. خدایا خیلی می ترسم. می ترسم دیگه منو دوست نداشته باشی. می ترسم دیگه کارهایی که می کنم، قبول نشن. می ترسم از زیان کاران بشم. اما من نمی خوام این طوری شه. خدایا می دونم که تو هم اینو دوست نداری. اما اگه من با کارام راه توبه رو بسته باشم، دیگه تو هم اونو باز نمی کنی. اما اگه من نا امید بشم، دیگه به جز تو کی رو دارم؟؟؟ خدایا اگه قرآن باعث هدایت من نشه پس دیگه کی می تونه منو هدایت کنه؟؟؟ خدایا من می دونم گمراهی چه راه خطرناکیه. خدایا منو ببخش. خدایا قلبم رو از همه ی بدی ها و گناهان پاک کن و مرا امیدوار کن. به من اخلاص عطا کن تا فقط تو را بپرستم. خدایا قلبم را خاشع کن. خدایا مرا با شیطان تنها مگذار. خدایا به من رحم کن. خدایا نمی توانم تصور کنم که این طور بشوم. خدایا نمی توانم، این بار سنگین را بر دوش کشم. خدایا به بنده ات رحم کن. خدایا کمکم کن. خدایا کمکم کن. الهی کمکم کن. خدایا تو بهترینی. اگر من شایسته ی این کمک تو نباشم، تو شایسته ای که این کمک را بکنی. تو حکیم ترینی. تو عزیز ترینی. خدایا کمکم کن به جز تو به کس دیگری توکل نکنم. کمکم کن فقط از تو کمک بخواهم. کمکم کن دلم را از هرچه غیر توست، بشویم و خالصانه تو را بپرستم. من نمی خواهم زیان کار شوم. بر من رحم کن. بر من رحم کن، ای ارحم الراحمین

دعاهای روزهای ماه مبارک رمضان

دعای روز اوّل

اَللّـهُمَّ اجْعَلْ صِيامى فيهِ صِيامَ الصّآئِمينَ، وَقِيامى فيهِ قيامَ
خدايا قرار ده روزه ام را در اين ماه روزه روزه داران واقعى و شب زنده داريم را نيز همانند
الْقآئِمينَ، وَنَبِّهْنى فيهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغافِلينَ، وَهَبْ لى جُرْمى فيهِ يا اِلـهَ
شب زنده داران و بيدارم كن در آن از خواب بيخبران و جنايتم را بر من ببخش اى معبود
الْعالَمينَ، وَاعْفُ عَنّى يا عافِياً عَنِ الْمُجْرِمينَ
جهانيان و درگذر از من اى درگذرنده از جنايتكاران

 

دعاي روز دوم

اَللّـهُمَّ قَرِّبْنى فيهِ اِلى مَرْضاتِكَ، وَجَنِّبْنى فيهِ مِنْ سَخَطِكَ وَنَقِماتِكَ، وَوَفِّقْنى فيهِ لِقِرآئِةِ
خدايا نزديكم كن در اين ماه بسوى موجبات خشنوديت و دورم ساز در آن از خشم و عذابت و موفقم دار در اين روز بخواندن آيات
اياتِكَ، بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ
قرآنيت به رحمت خود اى مهربانترين مهربانان

 

دعاي روز سوم

اَللّـهُمَّ ارْزُقْنى فيهِ الذِّهْنَ وَالتَّنْبيهَ، وَباعِدْنى فيهِ مِنَ السَّفاهَةِ وَالتَّمْويهِ، وَاجْعَلْ لى نَصيباً
خدايا روزيم كن در اين ماه تيزهوشى و بيدارى و دورم گردان در آن از بى خردى و اشتباه كارى و مقرّر فرما برايم بهره اى
مِنْ كُلِّ خَيْر تُنْزِلُ فيهِ، بِجُودِكَ يا اَجْوَدَ الاَْجْوَدينَ
از هر خيرى كه در آن نازل گردانى بجود و كرمت اى باجودترين جودمندان

 

دعاي روز چهارم

اَللّـهُمَّ قَوِّنى فيهِ عَلى اِقامَةِ اَمْرِكَ، وَاَذِقْنى فيهِ حَلاوَةَ ذِكْرِكَ، وَاَوْزِعْنى فيهِ
خدايا نيرو ده مرا در اين ماه براى برپا داشتن فرمان و دستورت و بچشان به من شيرينى ذكرت و به من ياد ده در اين ماه
لاَِدآءِ شُكْرِكَ بِكَرَمِكَ، وَاحْفَظْنى فيهِ بِحِفْظِكَ وَسَتْرِكَ، يا اَبْصَرَ
طرز بجا آوردن سپاسگزارى خود را به بزرگواريت و نگاهم دار در آن به نگهدارى و محافظت خود اى بيناترين
النّاظِرينَ
بينايان

 

دعاي روز پنجم

اَللّـهُمَّ اجْعَلْنى فيهِ مِنَ الْمُسْتَغْفِرينَ، وَاجْعَلْنى فيهِ
خدايا قرارم ده در اين ماه از آمرزش خواهان و قرارم ده در آن
مِنْ عِبادِكَ الصّالِحينَ اْلقانِتينَ، وَاجْعَلنى فيهِ مِنْ اَوْلِيآئِكَ الْمُقَرَّبينَ،
از بندگان شايسته فرمانبردارت و بگردانم در اين روز از اولياى مقرب درگاهت
بِرَأْفَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ
به مهرت اى مهربانترين مهربانان

 

دعاي روز ششم

اَللّـهُمَّ لا تَخْذُلْنى فيهِ لِتَعَرُّضِ
خدايا در اين ماه به خاطر دست زدن به نافرمانيت
مَعْصِيَتِكَ، وَلاتَضْرِبْنى بِسِياطِ نَقِمَتِكَ، وَزَحْزِحْنى فيهِ مِنْ مُوجِباتِ
خوارم مساز و تازيانه هاى عذابت را بر من مزن و از موجبات خشمت
سَخَطِكَ، بِمَنِّكَ وَاَياديكَ، يا مُنْتَهى رَغْبَةِ الرّاغِبينَ
بدان نعمت بخشى و الطافى كه نسبت به بندگان دارى دورم بدار اى آخرين حد اشتياق مشتاقان

 

دعاي روز هفتم

اَللّـهُمَّ اَعِنّى فيهِ عَلى صِيامِهِ وَقِيامِهِ، وَجَنِّبْنى فيهِ مِنْ هَفَواتِهِ وَ اثامِهِ، وَارْزُقْنى فيهِ
خدايا ياريم كن در اين ماه بر روزه و شب زنده داريش و دورم بدار در آن از لغزشها و گناهانش و روزيم كن در آن
ذِكْرَكَ بِدَوامِهِ، بِتَوْفيقِكَ يا هادِىَ الْمُضِلّينَ
ذكر خود را بطور دوام و يكسره به توفيق خود اى راهنماى گمراهان

 

دعاي روز هشتم

اَللّـهُمَّ ارْزُقْنى فيهِ رَحْمَةَ الاَْيْتامِ، وَاِطْعامَ الطَّعامِ، وَاِفْشآءَ السَّلامِ، وَصُحْبَةَ الْكِرامِ، بِطَوْلِكَ
خدايا روزيم گردان در اين ماه مهرورزى نسبت به يتيمان و خوراندن طعام و به آشكار كردن سلام و هم نشينى با كريمان به فضل و كرمت
يا مَلْجَاَ الاْمِلينَ
اى پناه آرزومندان

 

دعاي روز نهم

اَللّـهُمَّ اجْعَلْ لى فيهِ نَصيباً مِنْ رَحْمَتِكَ
خدايا قرار ده برايم در اين روز بهره اى از رحمت
الْواسِعَةِ، وَاهْدِنى فيهِ لِبَراهينِكَ السّاطِعَةِ، وَخُذْ بِناصِيَتى اِلى مَرْضاتِكَ
وسيعت و راهنماييم كن در اين ماه بسوى دليلهاى درخشانت و مرا بسوى موجبات خشنودى
الْجامِعَةِ، بِمَحَبَّتِكَ يا اَمَلَ الْمُشْتاقينَ
همه جانبه ات سوق ده به حق محبتت اى آرزوى مشتاقان

 

دعاي روز دهم

اَللّـهُمَّ اجْعَلْنى فيهِ مِنَ
خدايا قرارم ده در اين ماه از
الْمُتَوَكِّلينَ عَلَيْكَ، وَاجْعَلْنى فيهِ مِنَ الْفآئِزينَ لَدَيْكَ، وَاجْعَلْنى فيهِ مِنَ
توكل كنندگان بر خودت و بگردانم در آن از سعادتمندان درگاهت و قرارم ده در آن از
الْمُقَرَّبينَ اِلَيْكَ، بِاِحْسانِكَ يا غايَةَ الطّالِبينَ
مقربان پيشگاهت به حق احسانت اى هدف نهايى جويندگان

 

دعاي روز يازدهم

اَللّـهُمَّ حَبِّبْ اِلَىَّ فيهِ الاِْحْسانَ، وَكَرِّهْ اِلَىَّ فيهِ الْفُسُوقَ وَالْعِصْيانَ، وَحَرِّمْ عَلَىَّ فيهِ
خدايا دوست گردان نزد من در اين ماه احسان و نيكى را و ناخوش دار در پيش من در اين روز فسق و نافرمانى و گناه را و حرام گردان در اين روز بر من
السَّخَطَ وَالنّيرانَ، بِعَوْنِكَ يا غِياثَ الْمُسْتَغيثينَ
خشم كيفربار و آتش (سوزان) را به كمك خودت اى فريادرس فريادخواهان

 

دعاي روز دوازدهم

اَللّـهُمَّ زَيِّنّى فيهِ بِالسَّتْرِ وَالْعَفافِ، وَاسْتُرْنى فيهِ بِلِباسِ الْقُنُوعِ وَالْكَفافِ، وَاحْمِلْنى
خدايا در اين ماه مرا به زيور پوشش از گناه و پاكدامنى بياراى و جامه قناعت و اكتفاى به مقدار حاجت را به برم كن و وادارم كن
فيهِ عَلَى الْعَدْلِ وَالاِْنْصافِ، وَ امِنّى فيهِ مِنْ كُلِّ ما اَخافُ، بِعِصْمَتِكَ يا
در اين روز به عدالت و انصاف و ايمنيم بخش در آن از هر چه كه از آن مى ترسم به نگهدارى خودت اى
عِصْمَةَ الْخآئِفينَ
نگهدارنده ترسندگان

 

دعاي روز سيزدهم

أَللّهُمَّ طَهِّرْنِى فيهِ مِنَ الدَّنَسِ وَالاَْقْذارِ،
خدايا پاكم كن در اين ماه از چركى و كثافات
وَصَبِّرْنى فيهِ عَلى كائناتِ الاْقْدارِ، وَوَفِّقْنى فيهِ لِلتُّقى وَ صُحْبَةِ الاَْبْرارِ،
و شكيبايم كن بر مقدراتى كه خواهد شد و موفقم دار در اين ماه به پرهيزكارى و هم نشينى با نيكان
بِعَوْنِكَ يا قُرَّةَ عَيْنِ الْمَساكين.
به كمك خودت اى روشنايى ديده مسكينان

 

دعاي روز چهاردهم

اَللّهُمَّ لا تُؤاخِذْنى فيهِ بِالْعَثَراتِ، وَأَقْلِنِى فيهِ مِنَ الْخَطايا وَالْهَفَواتِ، وَلا تَجْعَلْنى فيهِ غَرَضاً
خدايا مگير مرا در اين ماه به لغزشها و بازم دار در آن از خطاها و لغزشها و قرارم مده در اين روز هدف
لِلْبَلايا وَالاْفاتِ، بِعِزَّتِكَ يا عِزَّ الْمُسْلِمينَ
بلاها و آفات به عزتت اى عزت بخش مسلمانان

 

دعاي روز پانزدهم

اَللّـهُمَّ ارْزُقْنى فيهِ طاعَةَ الْخاشِعينَ، وَاشْرَحْ فيهِ صَدْرى بِاِنابَةِ الْمُخْبِتينَ، بِاَمانِكَ يا اَمانَ
خدايا فرمانبردارى فروتنان را در اين ماه روزى من گردان و بگشا سينه ام را براى بازگشتن بسويت همانند بازگشتن خاشعان به امان بخشيت اى امان بخش
الْخآئِفينَ
ترسناكان

 

دعاي روز شانزدهم

اَللّـهُمَّ وَفِّقْنى فيهِ لِمُوافَقَةِ الاَْبْرارِ، وَجَنِّبْنى فيهِ
خدايا موفقم دار در اين ماه به همراهى كردن با نيكان و دورم دار در آن از
مُرافَقَةَ الاَْشْرارِ، وَآوِنى فيهِ بِرَحْمَتِكَ اِلى دارِالْقَـرارِ، بِاِلـهِيَّتِكَ يا اِلـهَ
رفاقت با اشرار و جايم ده در آن بوسيله رحمت خود به خانه قرار و آرامش به معبوديّت خود اى معبود
الْعالَمينَ
جهانيان

 

دعاي روز هفدهم

اَللّـهُمَّ اهْدِنى فيهِ لِصالِحِ الاَْعْمالِ، وَاقْضِ لى فيهِ
خدايا راهنماييم كن در آن به كارهاى شايسته و برآور در آن
الْحَوآئِجَ وَالاْمالَ، يا مَنْ لا يَحْتاجُ اِلَى التَّفْسيرِ وَالسُّؤالِ، يا عالِماً بِما
حاجات و آرزوهاى مرا اى كسى كه نيازى به شرح حال و درخواست ندارى اى دانا و آگاه
فى صُدُورِ الْعالَمينَ، [صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِهِ الطّاهِرينِ.
بدانچه در دل مردم جهانيان است درود فرست بر محمّد و آل پاكش

 

دعاي روز هجدهم

اَللّـهُمَّ نَبِّهْنى فيهِ لِبَرَكاتِ اَسْحارِهِ، وَنَوِّرْفيهِ قَلْبى بِضِيآءِ اَنْوارِهِ، وَخُذْ
خدايا آگاهم ساز در اين ماه از بركات سحرهاى آن و نورانى كن در آن دلم را به پرتو انوار آن و بگمار
بِكُلِّ اَعْضآئى اِلَى اتِّباعِ اثارِهِ، بِنُورِكَ يا مُنَوِّرَ قُلـُوبِ الْعارِفينَ
تمام اعضا و جوارحم را به پيروى كردن آثارش به نور خود اى روشنى دهنده دلهاى عارفان

 

دعاي روز نوزدهم

اَللّـهُمَّ وَفِّرْ فيهِ حَظّى مِنْ بَرَكاتِهِ، وَسَهِّلْ سَبيلى اِلى خَيْراتِهِ، وَلا
خدايا سرشار كن در اين ماه بهره ام را از بركات آن و هموار ساز راهم را به سوى خيرات آن
تَحْرِمْنى قَبُولَ حَسَناتِهِ، يا هادِياً اِلَى الْحَقِّ الْمُبينِ
و محرومم مساز از پذيرفتن حسناتش اى راهنماى بسوى حقيقت آشكار

 

دعاي روز بيستم

اَللّـهُمَّ افْتَحْ لى فيهِ اَبْوابَ الْجِنانِ، وَاَغْلِقْ عَنّى فيهِ اَبْوابَ النّيرانِ، وَوَفِّقْنى فيهِ
خدايا بگشا در اين ماه برويم درهاى بهشت را و ببند برويم در آن درهاى دوزخ را و موفقم دار
لِتِلاوَةِ الْقُرْآنِ، يا مُنْزِلَ السَّكينَةِ فى قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ
به تلاوت قرآن اى فرو فرستنده آرامش در دلهاى مؤمنان

 

دعاي روز بيست و يكم

اَللّـهُمَّ اجْعَلْ لى فيهِ اِلى مَرْضاتِكَ دَليلاً، وَلا تَجْعَلْ لِلشَّيْطانِ فيهِ عَلَىَّ
خدايا برايم در اين ماه دليلى به موجبات خشنودى خود مقرّر فرما و راهى براى تسلط شيطان بر من باقى مگذار
سَبيلاً، وَاجْعَلِ الْجَنَّةَ لى مَنْزِلاً وَمَقيلاً، يا قاضِىَ حَوآئِـجِ الطّالِبينَ
و بهشت را منزل و آسايشگاهم قرار ده اى برآرنده حاجات جويندگان

 

دعاي روز بيست و دوم

اَللّـهُمَّ افْتَحْ لى فيهِ اَبْوابَ فَضْلِكَ، وَاَنْزِلْ عَلَىَّ فيهِ
خدايا باز كن برويم در اين ماه درهاى فضلت را و بركاتت را در آن بر من نازل
بَرَكاتِكَ، وَوَفِّقْنى فيهِ لِمُوجِباتِ مَرْضاتِكَ، وَاَسْكِنّى فيهِ بُحْبُوحاتِ
فرما و موفقم دار در آن به موجبات خشنوديت و مسكنم ده در آن وسطهاى
جَنّاتِكَ، يا مُجيبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرّينَ
بهشتت اى اجابت كننده دعاى درماندگان

 

دعاي روز بيست و سوم

اَللّـهُمَّ اغْسِلْنى فيهِ مِنَ الذُّنُوبِ، وَطَهِّرْنى فيهِ مِنَ الْعُيُوبِ، وَامْتَحِنْ قَلْبى فيهِ بِتَقْوَى
خدايا شستشويم ده در اين ماه از گناهان و پاكم كن در آن از عيبها و آزمايش كن در آن دلم را به پرهيزكارى
الْقُلُوبِ، يا مُقيلَ عَثَراتِ الْمُذْنِبينَ
دلها اى ناديده گيرنده لغزشهاى گنهكاران

 

دعاي روز بيست و چهارم

اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ فيهِ
خدايا از تو خواهم در اين ماه
ما يُرْضيكَ، وَاَعُوذُ بِكَ مِمّا يُؤْذيكَ، وَاَسْئَلُكَ التَّوْفيقَ فيهِ لاَِنْ اُطيعَكَ
آنچه تو را خشنود سازد و پناه برم به تو از آنچه تو را بيازارد و از تو خواهم در آن توفيق براى اين كه پيرويت كنم
وَلا اَعْصِيَكَ، يا جَوادَ السّآئِلينَ
و نافرمانيت نكنم اى بخشنده به خواستاران

 

دعاي روز بيست و پنجم

اَللّـهُمَّ اجْعَلْنى فيهِ مُحِبَّاً
خدايا قرارم ده در اين ماه دوستدار
لاَِوْلِيآئِكَ، وَمُعادِياً لاَِعْدآئِكَ، مُسْتَنّاً بِسُنَّةِ خاتَمِ اَنْبِيآئِكَ، يا عاصِمَ
دوستانت و دشمن دارنده دشمنانت و پيرو راه و روش خاتم پيمبرانت اى نگهدارنده
قُلُوبِ النَّبِيّينَ
دلهاى پيمبران

 

دعاي روز بيست و ششم

اَللّـهُمَّ اجْعَلْ سَعْيى فيهِ مَشْكُوراً، وَذَنْبى
خدايا قرار ده كوششم را در اين ماه مورد سپاس و تقدير و گناهم را
فيهِ مَغْفُوراً، وَعَمَلى فيهِ مَقْبُولاً، وَعَيْبى فيهِ مَسْتُوراً، يا اَسْمَعَ السّامِعينَ
در آن آمرزيده و عملم را در آن پذيرفته و عيبم را در آن پوشيد اى شنواترين شنوايان

 

دعاي روز بيست و هفتم

اَللّـهُمَّ ارْزُقْنى فيهِ فَضْلَ لَيْلَةِ الْقَدْرِ، وَصَيِّرْ اُمُورى فيهِ مِنَ
خدايا فضيلت شب قدر را در اين ماه روزيم گردان و بگردان كارهايم را در آن از
الْعُسْرِ اِلَى الْيُسْرِ، وَاقْبَلْ مَعاذيرى، وَحُطَّ عَنِّى الذَّنْبَ(2) وَالْوِزْرَ، يا رَؤُفاً
سختى به آسانى و عذرهايم را بپذير و وزر و گناهم را بريز اى مهربان
بِعِبادِهِ الصّالِحينَ
به بندگان شايسته ات

 

دعاي روز بيست و هشتم

اَللّـهُمَّ وَفِّرْ حَظّى فيهِ مِنَ النَّوافِلِ،
خدايا سرشار كن بهره ام را در اين ماه از انجام مستحبات و نوافل
وَاَكْرِمْنى فيهِ بِاِحْضارِ الْمَسآئِلِ، وَقَرِّبْ فيهِ وَسيلَتى اِلَيْكَ مِنْ بَيْنِ
و گراميم دار به ياد داشتن مسائل و نزديك گردان در آن وسيله ام را بسويت از ميان ساير
الْوَسآئِلِ، يا مَنْ لا يَشْغَلُهُ اِلْحـاحُ الْمُلِحّينَ
وسايل اى كه سرگرمش نكند سماجت سماجت كنندگان

 

دعاي روز بيست ونهم

اَللّـهُمَّ غَشِّنى فيهِ بِالرَّحْمَةِ، وَارْزُقْنى فيهِ التَّوْفيقَ وَالْعِصْمَةَ، وَطَهِّرْ قَلْبى مِنْ غَياهِبِ
خدايا فراگير مرا در اين ماه به مهر خود و روزيم كن در آن به توفيق و خودنگهدارى و پاك كن دلم را از تيرگيهاى
التُّهَمَةِ، يا رَحيماً بِعِبادِهِ الْمُؤْمِنينَ
تهمت اى مهربان نسبت به بندگان مؤمن خود

 

دعاي روزسي­ام

اَللّـهُمَّ اجْعَلْ صِيامى فيهِ
خدايا چنان كن روزه ام را در اين ماه
بِالشُّكْرِ وَالْقَبُولِ، عَلى ما تَرْضاهُ وَيَرْضاهُ الرَّسُولُ، مُحْكَمَةً فُرُوعُهُ
كه مورد قدردانى و پذيرش بوده و بر طبق خشنودى تو و خشنودى رسولت باشد و محكم باشد فروع آن
بِالاُْصُولِ،بِحَقِّ سَيِّدِنا مُحَمَّد وَ آلِهِ الطّاهِرينَ، وَالْحَمْدُ للهِِ رَبِّ الْعالَميـنَ.
بوسيله اصول به حق آقاى ما محمّد و آل پاكش و ستايش خاص پروردگار جهانيان است

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اعمال  و فضیلت های ماه مبارک رمضان

 فرارسیدن ماه ریزش باران رحمت الهی و خیس شدن در زیر بارانی از خیر و برکت و معنویت و

فرار از چتر گناه بر خدا جویان مبارکباد.

فضیلت و اعمال  ماه مبارک رمضان

در تمام سال، ماهى به عظمت ماه پربركت رمضان نيست; زيرا ماهى است كه خداوند آن را جهت اهداى بالاترين هديه خود به جهان بشريّت، يعنى «قرآن مجيد» برگزيده است.

از سوى ديگر، ماهى است كه شب قدر در آن واقع شده، شبى كه مقدّرات يكسال انسانها - بر حسب شايستگى ها و لياقت هايشان - تعيين مى گردد و عبادت آن برتر از عبادت هزار ماه است!

از سوى سوم، بهار عبادت و ماه تعليم و تربيت، ماه طهارت و پاكى، و ماه تقوا و خودسازى است; ماهى كه مراحل قرب الهى و سير و سلوك الى اللّه را با گام هاى سريع و استوار مى توان پيمود.

در اهمّيّت اين ماه همين بس كه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در آستانه ماه مبارك رمضان طىّ خطبه اى چنين فرمود:

«اى مردم! ماه خدا با بركت و رحمت و مغفرت به شما روى آورده; ماهى كه نزد خدا برترين ماه هاست، روزهايش برترين روزها، و شبهايش برترين شبها، و ساعاتش برترين ساعات است.

ماهى است كه در آن به ميهمانى خدا دعوت شده ايد، و مورد كرامت و احترام الهى قرار گرفته ايد; نفس هاى شما در آن حكم تسبيح را دارد، خواب شما در آن عبادت، عمل شما مقبولِ (درگاه الهى) و دعاى شما در آن مستجاب است!

با نيّت هاى صادق و قلب هاى پاك از خدا بخواهيد كه شما را موفّق به روزه اين ماه و تلاوت قرآن در آن كند; زيرا شقىّ و دور از سعادت كسى است كه در اين ماه (كه درياى رحمت الهى موّاج است) از رحمت و مغفرت او محروم گردد...».

سپس دستورهاى مؤكّدى درباره صدقه به نيازمندان، احترام به بزرگترها، محبّت به كوچكترها، صله رحم، حفظ زبان و چشم و گوش از گناه، نوازش يتيمان و توبه از گناه، دعا كردن ـ به ويژه هنگام نمازها ـ فرمود; سپس درباره اهمّيّت افطارى دادنِ روزه داران سخن گفت، تا آن جا كه حتّى كسانى كه توانايى ندارند، مى توانند با دانه اى خرما يا جرعه اى از آب در اين كار خير شركت جويند!

در پايان خطبه فرمود: «اى مردم! درهاى بهشت در اين ماه گشوده است، از خداوند بخواهيد آن را به روى شما نبندد، و درهاى دوزخ بسته است، از پروردگارتان بخواهيد آن را به روى شما نگشايد! و شياطين در اين ماه در زنجيرند، از خداوند بخواهيد آنها را بر شما مسلّط نكند!» امير مؤمنان على(عليه السلام) عرض كرد: يا رسول اللّه! برترين اعمال در اين ماه چيست؟ فرمود: پرهيز از گناهان!»(1)

خوشبخت و سعادتمند كسانى هستند كه ارزش والاى اين ماه را بشناسند و از بركاتِ بى پايان آن بهره گيرند و مشكلات معنوى و مادّى خود را به بركت روزه ها و عبادات در اين ماه حل كنند

.
البتّه براى بهره گيرى بيشتر از بركات مادّى و معنوى و آثار و ثواب هاى ماه مبارك رمضان، نبايد تنها به روزه گرفتن اكتفا كرد، بلكه بايد از گناهان اجتناب نمود و با خودسازى و مراقبت و دورى از آلودگى ها، جان خويش را در معرض وزش نفحات رحمانى و عنايات ويژه سبحانى قرار داد.


بارالها! همه ما را موفّق بدار، و قرين رحمت و عنايت كن

اعمال ماه مبارک رمضان

1ـ «سيّد بن طاووس» از امام صادق و امام كاظم(عليهما السلام) روايت كرده است كه فرمودند: از اوّل ماه تا آخر ماه مبارك - بعد از هر فريضه - اين دعا را مى خوانى:

اَللّـهُمَّ ارْزُقْنى حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرامِ، فى عامى هذا وَفى كُلِّ عام، ما

خدايا روزيم گردان حج خانه كعبه را دراين سال و در هر سال تا

اَبْقَيْتَنى فى يُسْر مِنْكَ وَعافِيَة وَسَعَةِ رِزْق، وَلا تُخْلِنى مِنْ تِلْكَ الْمواقِفِ

زنده هستم در آسايش و تندرستى از جانب تو و وسعت روزى و دورم مكن از اين اماكن

الْكَريمَةِ، وَالْمَشاهِدِ الشَّريفَةِ، وَزِيارَةِ قَبْرِ نَبِيِّكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ،

گرامى و مشاهد شريفه و زيارت قبر پيامبرت كه درود تو بر او و آلش باد

وَفى جَميعِ حَوائِجِ الدُّنْيا وَالأخِرَةِ فَكُنْ لى، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ فيـما

در همه حاجتهاى دنيا و آخرتم پشتيبان من باش خدايا از تو خواهم در آنچه

تَقْضى وَتُقَدِّرُ مِنَ الاَْمْرِ الْمَحْتُومِ فى لَيْلَةِ الْقَدْرِ، مِنَ الْقَضآءِ الَّذى لا يُرَدُّ

بنا هست درباره اش حكم فرمايى و مقدّر كنى در آن فرمان حتمى و مسلّم در شب قدر از آن تقديرى كه برگشت

 ندارد
وَلا يُبَدَّلُ، اَنْ تَكْتُبَنى مِنْ حُجّاجِ بَيْتِكَ الْحَرامِ، اَلْمَبْرُورِ حَجُّهُمْ،

و تغيير نپذيرد كه مرا از حاجيان خانه محترم كعبه ات ثبت فرمايى آن حاجيانى كه حجشان درست

اَلْمَشْكُورِ سَعْيُهُمْ، اَلْمَغْفُورِ ذُنُوبُهُمْ، اَلْمُكَفَّرِ عَنْهُمْ سَيِّئاتُهُمْ، وَاجْعَلْ

و سعيشان مورد تقدير و سپاس است و گناهانشان آمرزيده و كارهاى بدشان بخشيده شده است و قرار ده

فيـما تَقْضى وَتُقَدِّرُ اَنْ تُطيلَ عُمْرى، وَتُوَسِّعَ عَلَىَّ رِزْقى، وَتُؤدِّىَ عَنّى

در همان قضا و تقديراتت كه عمر مرا طولانى گردانى و روزيم را فراخ كنى و امانت و قرضم را

اَمانَتى وَدَيْنى، آمينَ رَبَّ الْعالَمينَ.

اداء فرمائى، اجابت فرما اى پروردگار جهانيان.

و همچنين بعد از هر نماز فريضه اى مى گويى:

يا عَلِىُّ يا عَظيمُ، يا غَفُورُ يا رَحيمُ، اَنْتَ الرَّبُّ الْعَظيمُ، اَلَّذى لَيْسَ كَمِثْلِهِ


اى والا اى بزرگ اى آمرزنده اى مهربان تويى پروردگار بزرگى كه نيست مانند او

شَىْءٌ، وَهُوَ السَّميعُ الْبَصيرُ، وَهذا شَهْرٌ عَظَّمْتَهُ وَكَرَّمْتَهُ، وَشَرَّفْتَهُ

چيزى و او شنوا و بيناست و اين ماهى است كه آنرا بزرگ و گرامى داشته و او را شرافت

وَفَضَّلْتَهُ عَلَى الشُّهُورِ، وَهُوَ الشَّهْرُ الَّذى فَرَضْتَ صِيامَهُ عَلَىَّ، وَهُوَ شَهْرُ

و برترى داده اى بر ماههاى ديگر و اين ماهى است كه روزه آن را بر من واجب كرده و اين ماه

رَمَضانَ، اَلَّذى اَنْزَلْتَ فيهِ الْقُرْآنَ، هُدًى لِلنّاسِ وَبَيِّنات مِنَ الْهُدى

رمضان است همان ماهى كه قرآن را در آن فرو فرستادى آن قرآنى كه راهنماى مردم و نشانه هاى روشنى از

هدايت
وَالْفُرْقانِ، وَجَعَلْتَ فيهِ لَيْلَةَ الْقَدْرِ، وَجَعَلْتَها خَيْراً مِنْ اَلْفِ شَهْر، فَيا ذَا

و جدا ساختن (ميان حق و باطل) است و قراردادى در اين ماه شب قدر را و آن را بهتر از هزار ماه كردى پس اى

الْمَنِّ وَلا يُمَنُّ عَلَيْكَ، مُنَّ عَلَىَّ بِفَكاكِ رَقَبَتى مِنَ النّارِ، فيمَنْ تَمُنُّ عَلَيْهِ،


منّت دارى كه كسى بر تو منّت ندارد منّت نه بر من به آزاد ساختنم از آتش در ميان آنان كه بر آنها منّت نهى

وَاَدْخِلْنِى الْجَنَّةَ، بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ.(1)

و داخل بهشتم گردان برحمتت اى مهربانترين مهربانان.

2ـ «شيخ كفعمى» در «مصباح» و «بلدالامين» از حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) نقل كرده اند كه آن

 حضرت فرمود: هر كس اين دعا را در ماه رمضان بعد از هر نماز واجب بخواند، خداى متعال گناهان او را

بيامرزد:
اَللّهُمَّ اَدْخِلْ عَلى اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ، اَللّهُمَّ اَغْنِ كُلَّ فَقير، اَللّـهُمَّ اَشْبِـعْ

خدايا بفرست بر خفتگان در گور نشاط و سرور خدايا دارا كن هر ندارى را خدايا سير كن

كُلَّ جائِـع، اَللّـهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيان، اَللّـهُمَّ اقْضِ دَيْنَ كُلِّ مَدين، اَللّـهُمَّ

هر گرسنه اى را خدايا بپوشان هر برهنه را خدايا ادا كن قرض هر قرضدارى را خدايا

فَرِّجْ عَنْ كُلِّ مَكْرُوب، اَللّـهُمَّ رُدَّ كُلَّ غَريب، اَللّـهُمَّ فُكَّ كُلَّ اَسير،

بگشا اندوه هر غمزده را خدايا به وطن بازگردان هر دور از وطنى را خدايا آزاد كن هر اسيرى را

اَللّـهُمَّ اَصْلِحْ كُلَّ فاسِد مِنْ اُمُورِ الْمُسْلِمينَ، اَللّـهُمَّ اشْفِ كُلَّ مَريض،

خدايا اصلاح كن هر فسادى را از كار مسلمين خدايا درمان كن هر بيمارى را

اَللّـهُمَّ سُدَّ فَقْرَنا بِغِناكَ، اَللّـهُمَّ غَيِّرْ سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِكَ، اَللّـهُمَّ

خدايا ببند رخنه فقر ما را به وسيله دارايى خود خدايا بدى حال ما را بخوبى حال خودت مبدل كن خدايا

اقْضِ عَنَّا الدَّيْنَ، وَاَغْنِنا مِنَ الْفَقْرِ، اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْء قَديرٌ.(2)

ادا كن از ما قرض و بدهيمان را و بى نيازمان كن از ندارى كه راستى تو بر هر چيز توانايى.

3ـ مرحوم «شيخ كلينى» در «كافى» از ابوبصير روايت كرده كه امام صادق(عليه السلام) در ماه رمضان اين دعا

را مى خواند:

اَللّـهُمَّ اِنّى بِكَ أَتَوَسَّلُ وَمِنْكَ اَطْلُبُ حاجَتى، مَنْ طَلَبَ حاجَةً اِلىَ

خدايا من به تو متوسّل مى شوم و از شخص تو مى جويم حاجتم را و هر كه حاجت خويش از

النّاسِ فَاِنّى لا اَطْلُبُ حاجَتى اِلاَّ مِنْكَ، وَحْدَكَ لا شَريكَ لَكَ، وَاَسْئَلُكَ

مردم مى جويد ولى من نجويم حاجتم را جزاز تو تنها كه شريكى ندارى و از تو خواهم

بِفَضْلِكَ وَرِضْوانِكَ، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَاَهْلِ بَيْتِهِ، وَاَنْ تَجْعَلَ لى فى

به حق فضل و خشنوديت كه درود فرستى بر محمّد و خاندان او و اين كه در اين

عامى هذا اِلى بَيْتِكَ الْحَرامِ سَبيلاً، حَجَّةً مَبْرُورَةً، مُتَقَبَّلَةً زاكِيَةً خالِصَةً

سال براى رسيدن من به خانه محترمت كعبه راهى قرار دهى كه حجى صحيح و پذيرفته و پاكيزه و خالص


لَكَ، تَقِرُّ بِها عَيْنى، وَتَرْفَعُ بِها دَرَجَتى، وَتَرْزُقُنى اَنْ اَغُضَّ بَصَرى، وَاَنْ

براى تو انجام دهم آن چنانكه ديده ام بدان روشن شود و درجه ام بدان بالا رود و روزيم كن كه ديده ام را بپوشانم و

اَحْفَظَ فَرْجى، وَاَنْ اَكُفَّ بِها عَنْ جَميـعِ مَحارِمِكَ، حَتّى لايَكُونَ شَىْءٌ


عورتم را (از گناه) نگهدارم و خود را از همه كارهاى حرام تو باز دارم تا بدان حد كه هيچ چيزى

آثَرَ عِنْدى مِنْ طاعَتِكَ وَخَشْيَتِكَ، وَالْعَمَلِ بِما اَحْبَبْتَ، وَالتَّرْكِ لِما

در پيش من محبوبتر از اطاعت و ترس از تو و انجام آنچه دوست دارى و نكردن آنچه را

كَرِهْتَ وَنَهَيْتَ عَنْهُ، وَاجْعَلْ ذلِكَ فى يُسْر وَيَسار وَعافِيَة، وَ اَوْزِعْنى

ناخوش دارى و آن را قدغن كرده اى نباشد و قرار ده همه اينها را در گشايش و آسودگى و تندرستى با هر چه

شُكْرَ ما اَنْعَمْتَ بِهِ عَلَىَّ، وَاَسْئَلُكَ اَنْ تَجْعَلَ وَفاتى قَتْلاً فى سَبيلِكَ تَحْتَ

نعمت كه به من داده اى و از تو خواهم كه مرگ مرا كشته شدن در راهت قرار دهى كه در زير

رايَةِ نَبِيِّكَ مَعَ اَوْلِيآئِكَ، وَاَسْئَلُكَ اَنْ تَقْتُلَ بى اَعْدآئَكَ وَاَعْدآءَ رَسُولِكَ،

پرچم پيغمبرت با دوستانت كشته شوم و از تو خواهم كه دشمنان خود و دشمنان پيامبرت را بدست من بكشى

وَاَسْئَلُكَ اَنْ تُكْرِمَنى بِهَوانِ مَنْ شِئْتَ مِنْ خَلْقِكَ، وَلا تُهِنّى بِكَرامَةِ اَحَد

و از تو خواهم كه مرا گرامى دارى بخوار كردن هر يك از خلق خود كه خواهى ولى خوارم نكنى به گرامى داشتن

 هيچ يك

مِنْ اَوْلِيآئِكَ، اَللّـهُمَّ اجْعَلْ لى مَعَ الرَّسُولِ سَبيلاً، حَسْبِىَ اللهُ ما شآءَ اللهُ.(3)

از دوستانت خدايا قرار ده براى من با پيامبرت راهى خدا مرا بس است و آنچه خواهد شود.

«سيّد بن طاووس» در «اقبال» از ابوبصير روايت كرده است كه امام صادق(عليه السلام) فرمود: در شب هاى ماه

 رمضان بعد از نماز مغرب، با اين دعا، براى توفيق زيارت خانه خدا دعا كن.(4)


و «كفعمى» در «بلدالامين» گفته است كه: مستحبّ است اين دعا را در شب اوّل ماه رمضان و هر روز از اين ماه بخواند.(5)

4ـ بهترين اعمال در شبها و روزهاى ماه مبارك رمضان تلاوت قرآن است; زيرا قرآن در ماه مبارك رمضان نازل

 شده است و در حديث آمده است كه: هر چيزى را بهارى است و بهار قرآن ماه رمضان است و در ماههاى ديگر،

هر ماهى يك بار ختم قرآن سنّت است و اقلّ آن هر شش روز است; ولى در ماه رمضان، هر سه روز يك ختم قرآن

سنّت است و اگر بتواند روزى يك قرآن ختم كند، خوب است.(6)


شكّى نيست كسانى كه با مفاهيم و محتواى قرآن آشنايى ندارند سزاوار است در محتواى آيات دقت بيشترى كنند و

در مكتب قرآن درس فرا گيرند، هر چند مقدار كمترى بخوانند همان گونه كه تشكيل جلسات تفسير براى فهم هدايت

 هاى قرآن در اين باره بسيار مناسب است.


«علاّمه مجلسى» مى فرمايد: اگر ثواب هر ختم قرآنى به روح مقدّس پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و حضرت

فاطمه زهرا(عليها السلام) و يا يكى از ائمه هدى(عليهم السلام) (و يا به محضر حضرت ولى عصر(عليه السلام))

هديه شود ثوابش بيشتر مى شود.(7) و از روايتى برمى آيد كه پاداش چنين كسى آن است كه در روز قيامت در سايه آن بزرگواران باشد.(8)

5ـ بايد دعا و ذكر صلوات و استغفار از گناهان در اين ماه بسيار نمود. و كلمه طيّبه لا إلهَ اِلاَّ الله را فراوان

گفت.(9) در روايتى مى خوانيم: وقتى ماه مبارك رمضان داخل مى شد امام زين العابدين(عليه السلام) جز به دعا

و تسبيح و استغفار و تكبير، سخن نمى گفت.(10)


همچنين بايد به عبادت و نافله هاى شب و روز در اين ماه اهمّيّت فراوان داد،(11) مخصوصاً كسانى كه در غير

 اين ماه موفّق به انجام نافله ها (مخصوصاً نافله شب) نيستند.

 

التماس دعا

1 . اقبال، صفحه 24.
2.  مصباح كفعمى، صفحه 617 و بلدالامين، صفحه 222 و بحارالانوار، جلد 95، صفحه 120.
3.  كافى، جلد 4، صفحه 74، حديث 6.
4.  اقبال، صفحه 24.
5 . بلدالامين، صفحه 222.
6.  زاد المعاد، صفحه 109.
7.  زاد المعاد، صفحه 109.
8.  اقبال، صفحه 110.
9.  زاد المعاد، صفحه 109.
10 . كافى، جلد 4، صفحه 88، حديث 8.
11.  زادالمعاد، صفحه 109.