مسير كاروان اسراي كربلا+نقشه

نقشه ابتكاري «خط سير كاروان حسيني از مدينه به مدينه» به خوبي نشان مي دهد كه كاروان اسراي دشت كربلا چگونه مسير پررنج و محنت 4 هزار كيلومتري را منزل به منزل پيمودند تا اين كه به موطن خود يعني مدينه بازگشتند.

به گزارش مشرق به نقل از فارس، از نظر تاريخي بعد از واقعه عاشورا اخبار چنداني از ماجراي سفر كاروان اسرا در دسترس نيست. مرحوم شيخ عباس قمي در «نفس المهموم» نيز بدين نكته تصريح مي كند.
 

در چند نقل آمده است كه كاروان اسرا روز اول صفر به شام رسيده اند، اما اينكه دقيقاً چند روز در راه بوده اند و از چه مسيري خود را به شام رسانده اند، مشخص نيست. بر اين اساس، بين شام و كوفه حداقل سه مسير اصلي وجود داشته است و احتمالاً كاروان اسرا از يكي از اين سه مسير خود را به شام رسانيده اند. كوتاه ترين مسير موجود، مسير «بادية الشام» است كه تقريباً 800 كيلومتر است.

مسير دوم مسير كناره فرات است كه به آب نيز دسترسي داشته و حدود يك هزار و 200كيلومتر مسافت آن بوده است. اما طولاني ترين مسير، يك هزار و 600 كيلومتر درازا دارد و از شهرهايي مثل تكريت، موصل، نصيبين و حلب عبور مي كند. در واقع اگر نقشه امروزي اين مسير را ملاحظه كنيم از چندين كشور عبور مي كند.
 
حجت الاسلام سيدمحمود طباطبايي نژاد، سرپرست گروه تحقيقات دانشنامه 14 جلدي امام حسين (ع) در موسسه دارالحديث قم، احتمال عبور كاروان از «بادية الشام» را بيشتر مي داند و مي گويد: با توجه به اينكه روايات اندكي از مواجهه مردم با كاروان اسرا نقل شده، به احتمال قوي «بادية الشام» مسير عبور كاروان بوده است. البته در برخي منابع متأخر نظير «مقتل ابي مخنف» ماجراهايي نقل شده است كه براي ما سنديت ندارد.

طباطبايي نژاد در پاسخ به اين سؤال كه برگشت اسرا از شام چند روز به طول انجاميده است، مي گويد: اگر بنا را بر اين بگذاريم كه اسرا براي اربعين به كربلا رفته باشند، مسير برگشت باديه نزديك به دو برابر مي شود.

وي ادامه مي دهد: درباره اربعين بين علما اختلاف است. عده اي با وجود مسير طولاني امكان حضور كاروان اسرا در كربلا در روز اربعين را منتفي مي دانند. عده اي نيز اين امكان را ميسر دانسته و معتقدند اگر كاروان اسرا روز اول صفر در شام بوده باشد، مي توانسته از مسير باديه خود را در اربعين به كربلا برساند.
 
براي پي بردن به مسير حركت كاروان اسرا به معتبرترين و كامل ترين منبع موجود يعني «دانشنامه امام حسين (ع)» كه حاوي 4هزار و 191 حديث و گزارش تاريخي درباره سيدالشهداء (ع) است؛ رجوع مي كنيم.

اين دانشنامه به همت مؤسسه علمي ـ فرهنگي دارالحديث و تحت نظر آيت الله ري شهري تهيه شده و حاصل 10 سال كار پژوهشي است. همراه با اين كتاب، 5 نقشه ابتكاري نيز منتشر شد كه يكي از آن ها به «خط سير كاروان حسيني از مدينه به مدينه» اختصاص دارد.

توضيحى درباره مسير كاروان اسيران كربلا از كوفه به شام و از شام تا مدينه

كاروان اسيران كربلا را پس از انتقال به كوفه، اندكى نگاه داشتند و سپس به سوى دمشق، پايتخت حكومت اُمويان، فرستادند. مسير حركت اين كاروان، در كتب تاريخ و سيره، معيّن نشده است. از اين رو، پيموده شدن هر كدام از مسيرهاى ميان كوفه و دمشقِ آن روزگار، محتمل است.
برخى خواسته اند با ارائه شواهدى، حركت آنان را از يكى از اين چند راه، قطعى نشان دهند؛ ولى مجموع قرائن، ما را به اطمينان كافى نمى رساند. ما ابتدا راه هاى موجود آن روزگار را بر مى شمريم و سپس، قرائن ارائه شده را بررسى مى كنيم. ذكر اين نكته پيش از ورود به بحث، لازم است كه ميان كوفه و دمشق، فقط سه راه اصلى بوده است. البتّه هر كدام از اين راه ها، در بخشى از مسير، فرعى هاى متعدّد كوتاه و بلندى هم داشته اند كه طبيعى است.

مسير حركت كاروان اسيران كربلا، از كوفه به شام

راه نخست:راه باديه
كوفه، در عرض جغرافيايىِ حدود 32 درجه و دمشق، در عرض جغرافيايىِ حدود 33 واقع است. اين، بدان معناست كه مسير طبيعى ميان اين دو شهر، تقريبا بر روى يك مدار، قرار دارد و نيازى به بالا رفتن و پايين آمدن بر روى زمين، جز در حدّ كسرى از يك درجه نيست. بر روى اين مدار، راهى واقع بوده كه به «راه باديه» مشهور بوده است. اين مسير، كوتاه ترين راه بين اين دو شهر است و حدود 923 كيلومتر [3] مسافت داشته است.

مشكل اصلى اين راه كوتاه، گذشتن آن از صحراى بزرگ ميان عراق و شام است كه از روزگاران كهن، به «بادية الشام» مشهور بوده است. اين مسير، براى افرادى قابل استفاده بوده كه امكانات كافى (بويژه آب) براى پيمودن مسافت هاى طولانى ميان منزل هاى دور از همِ صحرا را داشته اند، هر چند، گاهى شتاب مسافر، او را وادار به پيمودن اين مسير مى كرده است.
گفتنى است در صحراها، شهرهاى بزرگ، وجود ندارند؛ امّا اين به معناى نبودن راه يا چند آبادى كوچك نيست.
 
راه دوم: راه كناره فرات
فرات، يكى از دو رود بزرگ عراق است كه از تركيه سرچشمه مى گيرد و پس از گذشتن از سوريه و عراق، به خليج فارس مى پيوندد. كوفيان، براى مسافرت به شمال عراق و شام، از كناره اين رود، حركت مى كردند تا هم به آب، دسترس داشته باشند و هم از امكانات شهرهاى ساخته شده در كناره فرات، استفاده كنند. گفتنى است لشكرهاى انبوه و كاروان هاى بزرگ كه به آب فراوان نياز داشتند، ناگزير از پيمودن اين مسير بودند.

اين مسير، ابتدا از كوفه به مقدار زيادى به سوى شمال غرب مى رود و سپس از آن جا به سوى جنوب، بر مى گردد و با گذر از بسيارى از شهرهاى شام، به دمشق مى رسد. اين راه، انشعاب هاى متعدّد داشته و با طول تقريبى 1190 تا 1333 كيلومتر، جاى گزين مناسبى براى راه كوتاه، امّا سختِ باديه بوده است. مجموع اين راه و راه باديه را مى توان به يك مثلّث، تشبيه كرد كه قاعده آن، راه باديه است.

راه سوم: راه كناره دجله
دجله، ديگر رود بزرگ عراق است و آن نيز مانند فرات، از تركيه سرچشمه مى گيرد؛ امّا از شام نمى گذرد و درگذشته، براى رفتن به شمال شرق عراق، از مسير كناره آن، استفاده مى كرده اند. اين راه، مسير اصلى ميان كوفه و دمشق، نبوده است و بايد پس از پيمودن مقدار كوتاهى از آن، كم كم به سمت غرب پيچيد و پس از طىّ مسير نه چندان كوتاهى، به راه كناره فرات پيوست و از آن طريق، وارد دمشق شد. اين مسير را مى توان سه ضلع از يك مستطيل دانست كه ضلع ديگر طولىِ آن را راه باديه و سه ضلع ياد شده آن را: مسافت پيموده شده از كوفه به سمت شمال، راه پيموده شده به سمت غرب، و راه پيموده شده به سمت جنوب ـ كه بازگشت به بخشى از مسير پيموده شده قبلى است ـ، تشكيل مى دهند. از اين رو، از همه راه هاى ديگر، طولانى تر است و طول آن، حدود 1545 كيلومتر است. اين راه را «راه سلطانى» ناميده اند.

چند نكته قابل توجّه

ما دليل روشن و گزارش تاريخى معتبر و كهنى براى اثبات عبور كاروان اسيران كربلا از يكى از اين سه راه، در دست نداريم و حديثى نيز از اهل بيت عليهم السلام در اين باره به ما نرسيده است. آنچه در دسترس ماست، برخى نشانه هاى جزئى و ناكافى اند كه به صورت پراكنده، در برخى كتاب ها آمده اند، و نيز قصّه پردازى ها و شرح حال هاى بى سند و نامعتبرى كه در كتاب هاى غير قابل استناد (مانند مقتل ساختگى منسوب به ابو مِخنَف)، آمده و سپس در كتاب هاى ديگر، تكرار شده اند. اينك، نشانه هاى جزئىِ پيش گفته را بررسى مى كنيم:

1. در معجم البلدان ـ كه يك كتاب كهن جغرافيايى است ـ در معرّفى بخشى از شهر حَلَب در شام، آمده است: «در غرب شهر و در دامنه كوه جوشن، قبر محسن بن حسين عليه السلام است كه گمان دارند وقتى اسيران [كربلا] را از عراق به دمشق مى بردند، او از مادرش سقط شده است و يا كودكى بوده است همراه آنان كه در حَلَب، در گذشته و همان جا دفن شده است.»

معلوم است كه اين گزارش، در صورت درستى، عبور كاروان از راه باديه را نفى مى كند (زيرا حَلَب، در آن مسير قرار ندارد)؛ امّا به تنهايى نمى تواند يكى از دو مسير سلطانى (كناره دجله) و يا كناره فرات را تأييد كند؛ زيرا اين دو راه، در مسافتى طولانى، با هم مشترك هستند و منطقه حَلَب، در مسير هر دو راه قرار دارد.

از سوى ديگر، به كار رفتن واژه «يزعمون (گمان دارند)» از سوى مؤلّف معجم البلدان، بر قابل استناد نبودن اين پندار، دلالت دارد، بويژه آن كه فرزندى به نام محسن و يا همسر باردارى از امام حسين عليه السلام در وقايع كربلا، سراغ نداريم و سخنى از آنها در كتاب هاى در دسترس، نيامده است، و وجود شهرت محلّى، بر فرض درستى گزارش، از حدّ يك عقيده عمومىِ معمولى، فراتر نمى رود.
 
2. ممكن است برخى بر اساس يكى بودن مسير بردن سرِ امام حسين عليه السلام و حركت كاروان اسيران واقعه كربلا، با استناد به گزارش ابن شهرآشوب ـ كه به نقل از نطنزى، به ماجراى برخورد راهب صومعه با سرِ امام حسين عليه السلام، در منزل قِنَّسرين (در شمال شام) پرداخته است ـ،[8] بخواهند عبور از راه سلطانى را اثبات كنند.

پاسخ اين گروه، آن است كه پيش فرض اين استدلال، يعنى يكى بودن مسير حركت كاروان اسيران و سرِ مبارك امام حسين عليه السلام، مسلّم نيست و اين احتمال، وجود دارد كه سر را در شهرها چرخانده باشند؛ امّا اسيران را از راهى كوتاه تر برده باشند. حتّى در برخى اخبار، آمده است كه سر مطهّر امام عليه السلام را پس از ورود اسرا به شام، در شهرهاى شام نيز گردانيدند، چنان كه در شرح الأخبار آمده است: «آن گاه يزيد ملعون، دستور دارد كه سرِ حسين عليه السلام را در شهرهاى شام و ديگر شهرها بگردانند.»
 
مطابق اين نقل، اين امكان وجود دارد كه سر مطهّر امام عليه السلام، پس از رسيدن به شام، به مناطقى چون موصل و نَصيبين هم ـ كه در راه سلطانى قرار دارند ـ، رسيده باشد.
از اين رو، احتمال دارد كه اين گونه حوادثِ گزارش شده، مربوط به روزگار چرخاندن سر پس از رسيدن اسيران به شام بوده و يا در مسير حركت آنان به سوى شام، اتّفاق افتاده باشد.
همين احتمال، در باره مكان هايى كه به «رأس الحسين عليه السلام » موسوم اند، وجود دارد. ابن شهرآشوب، در ذكر مناقب امام عليه السلام آورده است: «از فضيلت هاى ايشان (امام حسين عليه السلام )، كراماتى است كه از مكان هايى كه به آنها «رأس الحسين عليه السلام » گفته مى شود و از كربلا تا عَسقَلان و در ميان آن دو (موصل و نَصيبين و حَماه و حِمْص و دمشق و جز اينها) قرار دارند، ديده شده است.»

در باره اين مناطق، علاوه بر اين كه ابن شهرآشوب، تصريح نكرده كه اسيران يا سر مطهّر، از آنها گذر داده شده اند، اين احتمال وجود دارد كه چون ساليان درازى در قلمرو حكومت هاى شيعى يا دوستدار اهل بيت عليهم السلام (مانند: آل حَمْدان و فاطميان) بوده اند، در آنها به هر دليل يا انگيزه اى (چه واقعيت، چه يادبود و چه خواب و...)، «رأس الحسين» هايى ايجاد شده باشد، چنان كه رأس الحسينِ موجود در قاهره، در زمان فاطميان، ايجاد شد. افزون بر اين، ماجراى راهب و سر، براى برخى مكان هاى ديگر هم ذكر شده كه به دليل بعيد بودن تكرار اين ماجرا، گزارش ابن شهرآشوب،  دست خوشِ تعارض مى گردد؛ زيرا يكى از مكان هاى ذكر شده، دِيْرى در اوايل راه است و با قِنَّسرين ـ كه در اواخر راه واقع است ـ، همخوان نيست.

گفتنى است بر فرض صحّت گزارش ابن شهرآشوب نيز، گذشتن كاروان اسيران از راه سلطانى اثبات نمى شود؛ زيرا بخشى از راه سلطانى، با راه فرات، مشترك است و منطقه قِنَّسرين، در مسير كناره فرات نيز قرار دارد. البتّه اين گزارش، در صورت درستى، عبور از راه باديه را نفى مى كند.
3. به گمان ما و بر خلاف آنچه در عصر اخير رواج يافته، گذشتن كاروان اسيران كربلا از راه سلطانى، كمترين احتمال را دارد؛ زيرا دورترين راه است و اساسا راهى نيست كه براى كاروانى كوچك ـ كه به اسارت مى روند، نه براى گردشگردى ـ، انتخاب شود. افزون بر اين كه پيموده شدن اين راه، مدرك معتبرى ندارد و مستند اين قول، مقتل منسوب به ابو مِخنَف است.
 
از سوى ديگر، پذيرش عبور از راه طولانىِ سلطانى، با ماجراى «اربعين» و اين كه اسيران در بازگشت از شام، در اوّلين اربعين واقعه عاشورا بر سرِ مزار حسين عليه السلام حاضر شده باشند نيز ناسازگار است.
ممكن است گفته شود كه قدرت نمايىِ دستگاه حاكم، اقتضا مى كرده كه اسيران را از درون شهرها عبور دهند و از اين رو، آنان را از راه سلطانى برده اند؛ امّا اين دليل با بردن اسيران از مسير كناره فرات نيز سازگار است؛ زيرا در اين مسير هم شهرهاى مهمّى واقع بوده است. افزون بر اين، با چرخاندن سرهاى شهدا نيز اين قدرت نمايى به انجام مى رسيده و به چرخاندن گروهى اندك (در حدّ يك خاندان كوچك و متشكّل از چند زن و كودك)، نيازى نبوده است؛ زيرا اين كار، اگر نشانه ضعف حكومت نباشد، نشانه قدرت آن هم شمرده نمى شود، بويژه كه دستگاه حاكم، شجاعت و سخنورىِ امام زين العابدين عليه السلام و زينب كبرا عليهاالسلام و ديگر اسيران را در كوفه، شاهد بوده است. از اين رو، سياست، اقتضا داشته كه اسيران را از بيراهه ببرند و در شهرها نچرخانند.

4. بر اساس آنچه گفته شد، تنها نكته اى كه مى تواند حركت كاروان اسيران از راه سلطانى و يا راه كناره فرات را بر راه باديه ترجيح دهد، دسترس داشتن به آب رودخانه است كه اين نيز با توجّه به كوچك بودن كاروان و امكان حمل آب با شتر، چندان وجه استوارى نيست. مؤيّد اين نكته، عدم ذكر جزئيّات سفر و نبودن گزارشى در باره رسيدن كاروان به شهرها و يا دست كم، يكى دو شهر مهمّ سرِ راه است، كه خود، نشان از پيمودن مسير بيابانى و يا حتّى بيراهه است.

5. برخى شواهد كه مى توانند موجب ترجيح راه باديه بر دو راه ديگر گردند، عبارتند از:
يك. راه كناره فرات و راه سلطانى، هر دو، داراى شهرهاى بسيارى بوده اند و اگر اين راه ها، مسير حركت اسيران مى بود، بايستى نقل هايى از مواجهه مردم اين شهرها با كاروانيان يا مشاهده شدن آنان در آن شهرها، در منابع معتبر مى آمد ـ چنان كه در كربلا و كوفه و شام، چنين گزارش هايى وجود دارد ـ، در حالى كه در اين باره، هيچ نقلى نيامده است. بنا بر اين، به نظر مى رسد كه مسير حركت اسيران، از جايى بوده كه كمترين حضور مردمى را داشته كه همان مسير باديه است.

دو. اعتراض هايى كه از لحظه شهادت امام حسين عليه السلام عليه حكومت اُمَوى، حتّى به وسيله برخى طرفداران حكومت و خانواده جنايتكاران، انجام يافت و بازتابى كه واقعه عاشورا در كوفه به وجود آورد، قاعدتا حكومت را از اين كه اسيران و سر مطهّر امام عليه السلام را از مسير شهرها و آبادى هاى پُرجمعيت عبور دهند، باز مى داشت. متن كامل بهايى نيز مؤيّد اين مسئله است: «مَلاعين كه سرِ حسين عليه السلام [را] از كوفه بيرون آوردند، خائف بودند از قبائل عرب كه غوغا كنند و از ايشان، باز ستانند. پس راهى [را] كه به عراق است، ترك كردند و بيراه مى رفتند.»
سه. سرعت انجام گرفتن كار، در كارهاى حكومتى، يك اصل است. لازمه رعايت اين اصل، گذر از كوتاه ترين و سريع ترين مسير بوده است.

نتيجه نهايى
به دليل نبودِ دلايل روشن و قابل اعتماد نمى توان اظهار نظر قطعى كرد؛ ولى با توجّه به نكاتى كه گذشت، عبور كاروان اسيران كربلا از مسير باديه احتمال بيشترى را به خود اختصاص مى دهد.

مسير حركت كاروان اسيران كربلا، از شام به مدينه
بر اساس نقشه ويژه دانش نامه امام حسين عليه السلام فاصله ميان دمشق تا مدينه، تقريبا 1229 كيلومتر است و با احتساب دمشق و مدينه، شامل 32 منزل بوده است.
كاروان اسيران، در بازگشت از شام، قطعا اين مسير را پيموده اند و چنانچه در ضمن حركت، به كربلا هم رفته باشند، مسيرِ بسيار طولانى ترى را سپرى كرده اند. حركت پُررنج خانواده امام عليه السلام و همراهان، از مدينه آغاز شد و به مدينه نيز ختم گرديد و حدّاقل مسيرى كه اين بزرگواران طى كرده اند (با فرض رفتن از كوفه به دمشق از كوتاه ترين مسير، يعنى راه باديه، و عدم احتساب رفتنِ مجدّد به كربلا)، حدود 4100 كيلومتر است، با اين محاسبه:
431 كيلومتر (از مدينه به مكّه) + 1447 كيلومتر (از مكّه به كربلا) + 70 كيلومتر (از كربلا به كوفه) + 923 كيلومتر (از كوفه به دمشق از راه باديه) + 1229 كيلومتر (از دمشق به مدينه) = 4100 كيلومتر.